محنت دیده
معنی کلمه محنت دیده در فرهنگ عمید
معنی کلمه محنت دیده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه محنت دیده
تنگدستان پریشان حال محنت دیده را مژده ی دولت ز پای تخت سلطان آمده
گروهی در ره او دیده بازند گروهی جان محنت دیده بازند
یعقوب محنت دیده ی ما را امیدست تا مگر از لطف باد صبحدم بویی رسد از پیرهن
دوستانش را ز نعمت دست گوهر بار شد دشمنانش را ز محنت دیده گوهر بار گشت
امّیدوارم کز وجود ایزد خلاصی بخشدم وین شخصِ محنت دیده را زندان غم بر جانِمن
دوش چون باد صبا تشریف داد جان محنت دیده من کرد شاد
تیر مژگان کان دو چشم خوابناک انداختند در دل عشاق محنت دیده چاک انداختند
غیرتت یعقوب محنت دیده را جان عزیز در فراق ماه کنعان بیت احزان ساخته
مغز افروزد شمیم و کشت سوزد شبنمم آه محنت دیده ام باد بهاری نیستم
تا دیده و تا کشیده از تو محنت دیده ستم کشیده