مبداء و معاد

معنی کلمه مبداء و معاد در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] مبداء و معاد (ابهری). مبداء و معاد یا کلمات عشره تألیف اثیرالدین ابهرى مفضل بن عمر بن مفضل فیلسوف، منطقى، منجم و ریاضى دان ایرانی
از آنجا که مهم ترین جهان بینى انسان شناخت مبداء و معاد است از اینروى اکثر فلاسفۀ اسلامى کوشیدند تا دراین زمینه تألیفاتى داشته باشند اثیرالدین ابهرى هم به این مسالۀ مهم پى برده و به نوشتن این رساله همت گماشته است البته سطح این نوع کتابها غالبا متفاوت است مثلا مبداء و معاد صدر المتألهین به مراتب بالاتر از اینگونه رساله هاست ولى رسالۀ حاضر در زمان خودش حائز اهمیت است.ابهرى از دانشمندان معروفیست که در عصر خواجه نصیرالدین طوسى مى زیست.
این کتاب به همراه سیزده رساله دیگر در کتابی به نام چهارده رساله توسط فخرالدین رازی تألیف وتوسط محمدباقرسبزواری ترجمه و تصحیح گردیده است.
رساله مبداء و معاد که به کلمات عشرۀ ابهرى معروف است از ده کلمه تشکیل یافته جالب توجّه اینکه ابهرى در پایان هر کلمه مطالبى را تحت عنوان «سرّ» براى طالبان علم ارائه مى دهد که از اهمّیت فوق العاده اى برخوردار مى باشد.
کلمه اوّل: وى در کلمۀ اوّل به اثبات باریتعالى مى پردازد بدین گونه که هرچیزى که موجود است اگر محتاج به علّت فاعلى نباشد بلکه صرفا حقیقت وجود از ذات وى انتزاع شود آن حقیقت واجب الوجود بالذّات خواهد بود. یکى از اسرار مهمّ اینست که چون تمامى ممکنات به او احتیاج و افتقار دارند لذا باریتعالى اوّل است و وجود او چون محتاج به غیر نیست لذا اشرف است ناگفته پیداست که وجود حق تعالى علت العلل اشیاء بوده و تمام موجودات امکانى به او احتیاج دارند.
در کلمۀ دوّم به بحث مقولات عشر مى پردازد بدین ترتیب که ممکن الوجود یا جوهر است و یا عرض. سپس به بیان جواهر پنج گانه پرداخته و در نهایت اعراض نه گانه را مورد بررسى قرار مى دهد در پایان کلمه دوّم تحت عنوان «سرّ» به عقل فعّال اشاره مى کند که نفوس انسانى را از قوّه به فعلیّت درمى آورد و در اثرتجلّى و ظهور عقل فعال بر قواى باطنى انسان است که علوم و معارف قابل درک و فهم مى باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه مبداء و معاد

قیصری در شرح یائیه در تعریف دانش تصوف گفته است: تصوف دانش اسماء و صفات و مظاهر خداوندی و احوال مبداء و معاد است و نیز دانش حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن ها به حقیقتی واحد که ذات احدیت است.
مرا،که قبله جان روی تست اول و آخر یقین که خوشتر ازین مبداء و معاد نباشد