گالیا
معنی کلمه گالیا در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گالیا در فرهنگ اسم ها
معنی: موج خدا
معنی کلمه گالیا در دانشنامه آزاد فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گالیا
بهگونهای پارادوکسوار، هونهایی که بهطور غیرمستقیم بحرانهای ۳۸۲–۳۷۶ و ۴۰۸–۴۰۵ را برانگیخته بودند پس از آن که بهطور ثابت در دشت مجارستان اسکان گزیدند، افزونبر متوقف ساختن جریان مهاجرتیایی که به ضرر امپراتوری بود، او را در جنگیدن با گروههای مهاجم یاری دادند: در ۴۱۰ برخی مزدوران هون بهسوی هونوریوس فرستاده شدند تا او را در برابر آلاریک یاری دهند، و آئتیوس هم از ۴۳۵ تا ۴۳۹ از مزدوران هون برای شکست دادن بورگوندیها، بیگادیها و ویزیگوتها در گالیا بهرهجُست؛ با اینحال از آنجایی که حتّی با وجود پشتیبانی هونها هیچیک از تهدیدات خارجی بهطور کامل محو نشده بود، این کمکِ هونها تنها بهطور حداقلی آثار منفی ناشی از یورشهای ۳۸۲–۳۷۶ و ۴۰۸–۴۰۵ را جبران کرد.
بریتانیا گرچه تا پیش از حمله ژولیوس سزار به گالیا چندان شناخته شده نبود، ولی صدها سال پیش از آن توسط ملوانان کارتاژ و یونان کشف شده بود.
بدین ترتیب تمامی اسپانیا، بهجز تاراکوننسیس که در دست رومیان باقیماند، در سال ۴۱۱ میلادی توسط بربرها اشغال شد، در همینحال لژیونهای ماکسیموس در گالیا رژه میرفتند و در این آشفتگی سراسری، بریتانیا که در برابر تهاجمات دزدان دریایی ساکسون بیدفاع مانده بود شورش کرده و از حوزه نفوذ روم خارج شد (۴۱۰). بر روی همه اینها، تهدید ویزیگوتهای آلاریک سنگینی میکرد که در همین سال به ایتالیا پا گذاشتند.
در این میان، کنستانتیوس کوشید اقتدار روم در گالیا را احیا کند، اقتداری که در گالیای شمالی صرفاً اسمی بود بهطوریکه از این به بعد «گالیا اولتریوره»[یادداشت ۶۵] بهمعنای گالیای دورتر نامیده میشد تا از گالیای جنوبی (در جنوب لوآر) که حکومت راونا در آن اقتدار بیشتری داشت متمایز شود. در ۴۱۷ آقای اکسوپرانتیوس[یادداشت ۶۶] با گروه تجزیهطلبان محلیِ (موسوم به بیگادی) آرموریکا (شمالغربی گالیا) که از ۴۰۹ بر علیه اقتدار مرکزی میشوریدند جنگید؛ در همانحال در حدود ۴۲۰ ژنرال کاستینوس[یادداشت ۶۷] در برابر فرانکهایی که بههمراه بورگوندیها و آلامانها در ناحیه حوالی راین سکنی گزیده بودند، فرستاده شد.
آئتیوس با آگاهی از اینکه برای رویارویی با چنین تهدیدهایی نیازمند کمک خارجی است، به هونها رویآورد، هونهایی که تاکنون وی را در جنگهایش بر سر قدرت در ۴۲۵ و ۴۳۳ نصرت داده و در گالیا هم به ارسال نیروی نظامی برای او ادامه داده بودند: با اینحال آئتیوس برای کسب پشتیبانی آنان میبایستی پانونیا و والریا را در حدود سال ۴۳۵ به آنان واگذار کند. به لطف اتحاد با هونها، آئتیوس توانست در حدود ۴۳۶/۴۳۷ بورگوندیهای گونار را محو کند و به یورشهای آنان در گالیا بلجیکا خاتمه دهد.
لوگدونوم یک شهر مهم رومی در گال بود. این شهر در سال ۴۳ قبل از میلاد توسط لوسیوس موناتیوس پلانکوس بر روی رودخانه رون تأسیس شد و به عنوان مرکز در استان روم گالیا لوگدوننسیس عمل میکرد. امپراتور کلودیوس در لوگدونوم به دنیا آمد. اولین جامعه مسیحی شناخته شدهای که مدتی در قرن دوم در لوگدونوم تأسیس شد توسط اسقفی به نام سنت پوتینوس از آسیای صغیر رهبری میشد.
مارکوس آنتونیوس به بروتوس و کاسیوس توصیه کرد که، جهت حفظ امنیتشان، شهر روم را ترک گویند. ایشان، که خود را منزویانی مییافتند که نه حمایت تودههای روم و نه سنای طرفدار سزار و نه سربازان را دارند، در آوریل شهر را ترک کردند و برآن شدند به استانهای کرت و سیرنائیک، که به فرمانداریاش منصوب شده بودند و بیخطر و فاقد ارتش بودند، بروند. آنان، به درخواست آنتونیوس و برای حفظ صلح، گروهها و گردانهای جمهوریخواهانی را که گردشان جمع آمده بودند مرخص کردند، درحالیکه آنتونیوس با تعداد زیادی از کهنهسربازان سزار از کامپانیا به روم درآمد. در همان ماهها، دو توطئهگر دیگر، دکیموس بروتوس و گایوس تربونیوس، به استانهای گالیا کیسالپینا و آسیا، که سزار ایشان را به فرمانداریشان گماشته بود، رفتند.
در این میان، کنستانتین سوم، پس از آنکه فرزند خود کنستانس[یادداشت ۴۳] را به مقام سزاری ارتقا داد، او را بههمراه ژنرال گرونتیوس[یادداشت ۴۴] و فرماندار پرایتوری آقای آپولیناریس[یادداشت ۴۵]به هیسپانیا فرستاد تا شورشی که توسط دو تن از بستگان هونوریوس به نامهای وِرِنیانوس[یادداشت ۴۶] و دیدیموس[یادداشت ۴۷] سازماندهی شده بود را سرکوب کنند؛ دو نامبرده ارتشی گردآورده بودند که تهدید به هجوم به گالیا و براندازی کنستانتینِ غاصب میکرد. با وجودآنکه توده بزرگی از بَردگان و دهقانان به این سربازان شورشی پیوسته بودند، ارتش کنستانس موفق شد شورش را سرکوب کرده و ورنیانوس و دیدیموس را دستگیر نماید؛ این دو در گالیا به فرمان کنستانتین اعدام شدند.
در همان حالکه آئتیوس نظم را به گالیا بازمیگرداند، در آفریقا گایسریک در ۱۹ اکتبر ۴۳۹ کارتاژ را که پایتخت ایالت آفریقا بود متصرف شد و قاطعانه به هرگونه اظهار وجود اقتدار امپراتوری در این ناحیه پایان داد. گایسریک با بهدست گرفتن کنترل بسیاری از بنادر آفریقایی یک ناوگان شخصی فراهم ساخت و با آن شروع به دزدی دریایی کرد[یادداشت ۹۱] و در امور داخلی هم شروع به سرکوب کردن مسیحیت ارتدکس به سود مسیحیت آریانی نمود. در سال آینده وندالها با سودجُستن از ناوگان نیرومندش قمار بزرگتری کرده و کوشیدند به سیسیل تجاوز کنند، با اینحال به لطف نیروهای کمکیِ امپراتوری شرقی شکست خوردند.
گایوس اکتاویانوس جوان، وارث سزار، در ماه مه وارد روم شد. در یکم ژوئن آنتونیوس قانونی را تصویب کرد که فرمانداری گالیا کیسالپینا را از دکیموس بروتوس میستاند و به خودش واگذار میکرد. در عوض، سیسرون به روم بازگشت و، پس از حدود شش ماه غیبت، در سنا حاضر شد و از دوم سپتامبر یک مجموعه سخنزانیهای انتقادی برضد آنتونیوس موسومبه فیلیپیکائه ایراد کرد که یادآور نطقهای آزادیخواهانهی دموستنس برضد فیلیپ دوم مقدونی بودند. در این مجموعه نطقها، سیسرون کوشید قتل سزار را آرمانی جلوه دهد، از اقدامات تهورآمیزِ بروتوس و کاسیوس در شرق و آنِ دکیموس بروتوس در گالیا پشتیبانی کند و اکتاویانوس جوان را ستایش کند، کسی که وفاداریاش به جمهوری و خودِ سیسرون را نشان داده بود.