چشمک زن

معنی کلمه چشمک زن در لغت نامه دهخدا

چشمک زن. [ چ َ / چ ِ م َ زَ ] ( نف مرکب ) چشمک زننده و بگوشه چشم اشاره کننده. ( ناظم الاطباء ). آن کس که چشمک میزند. رجوع به چشمک و چشمک زدن شود. || چشم بد رساننده. ( ناظم الاطباء ). چشم زن. چشم بدزن. چشم زخم زن. || جادوگر. ( ناظم الاطباء ). || چراغ الکتریسته که پیاپی خاموش و روشن شود.

معنی کلمه چشمک زن در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بگوش. چشم اشاره کننده . ۲ - چشم زخم زننده . ۳ - جادو گر ساحر .

معنی کلمه چشمک زن در فرهنگستان زبان و ادب

{blinking} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] عنصری تصویری که متناوباً روشن و خاموش شود
{flasher} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] نوعی چراغ راهنمایی که به طور متناوب و لحظه ای خاموش و روشن شود

جملاتی از کاربرد کلمه چشمک زن

نقش پایش خاک را بینا کند ذره را چشمک زن سینا کند
برابر ماده۵۴ قانون تنظیمی بخشی از مقررات دولت (وزارت راه و ترابری از پرداخت هزینه حق انشعاب برق و بهای برق مصرفی برای روشنایی و تهویه تونل‌ها و چراغهای ویژه مه گیر، چراغ چشمک زن در طول راه‌های کشور و روشنایی مساجد بین راهی معاف است)
فرکانس امواج تابیده‌شده از مارکر بیکنز بیرونی برابر ۴۰۰ هرتز و به صورت یک سری علایم مورس با کد خط، خط (---) می‌باشد که از طریق گوشی خلبان قابل شنیدن و به صورت مشاهده‌ای به صورت لامپ‌های چشمک زن آبی و کهربایی در کابین قابل رویت است.
نرگس اندر عین مستی سوی گل چشمک زن است ورنه گل بر سبزه هم چندین نکردی ریشخند
رخساره خطر دارد زان ناوک چشمک زن زان روی نهان کرده در خط زره پوشت
فرکانس امواج ساطع شده مارکر بیکنز میانی ۱۳۰۰ هرتز بوده و به صورت یک سری علایم مورس با کد خط، نقطه (-. -.) می‌باشد و در کابین هواپیما به صورت لامپ چشمک زن کهربایی مشخص می‌شود.