معنی کلمه چرخچی در لغت نامه دهخدا
اگر آوازه ات در روز اول چرخچی گردد
مخالف میشود مغلوب اهل دین به آسانی.اثیر ( از آنندراج ).رجوع به چرخچی باشی شود.
|| چرخ انداز. ( فرهنگ نظام ). کماندار. || توپچی ، که معرب آن شرخجی است : لشکر خود را هشت تیپ نموده و خود در قلب قرار گرفت ، چرخچیان از دو طرف به میدانداری مشغول و صدای توپ و تفنگ عرصه میدان را فروگرفته. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 25 ). || آنکه چرخ راند با ستور. راننده چرخ.