چاه یوسف. [ هَِ س ُ ] ( اِخ ) مشهور است ، و آن دراراضی اردن که از نواحی شام است نزدیک به طبریه باشد. ( برهان ). نام چاهی در اراضی اردن که از نواحی شام است نزدیک به طبریه ، که آن حضرت را برادران در آن انداخته بودند. ( آنندراج ). چاهی که یوسف بن یعقوب را برادرانش در آن چاه انداختند. چاه کنعان : مگردر دل گذشت آن گوهر نایاب دریا را که چاه یوسفی گردید هر گرداب دریا را.میرزا انوار( از آنندراج ).
معنی کلمه چاه یوسف در فرهنگ فارسی
چاهی در اردن نزدیک طبریه که برادران یوسف او را در آن افکندند چاه کنعان . مشهور است و آن در اراضی اردن که از نواحی شام است نزدیک به طبریه باشد ٠ نام چاهی در اراضی اردن که از نواحی شام است نزدیک به طبریه که آن حضرت را برادران در آن انداخته بودند چاهیکه یوسف ابن یعقوب را برادرانش در آن چاه انداختند ٠
معنی کلمه چاه یوسف در دانشنامه عمومی
چاه یوسف روستایی در دهستان آفریز بخش سده شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۱۷ نفر ( در ۳۱ خانوار ) بوده است.
جملاتی از کاربرد کلمه چاه یوسف
آنکه از قعر چاه یوسف را داد بر تخت جا علی است علی
نزد ما حیف ست گو نزد زلیخا میل باش جذبه ای کز چاه یوسف را به بازار آورد
وین طرفهتر که هست بر اعدات نیز تنگ پس چاه یوسف است اگر چاه بیژنست
ز چاه یوسف مصری به اوج جاه رسید عروج مرد به قدر فتادگی باشد
کدام دلو فرورفت و پُر برون نامد؟! ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد؟!
در قعر چاه یوسف خور، گشت سرنگون یونس به بطن حوت شد و خضر در ظلم
زنخ کدام یکی چاه سرنگون از سیم چه چاه یوسف مصری برو ببرده پناه
ز رایش چاه یوسف بیاثر بود وگرنه یوسفی کردی نه چاهی
هم از تصرف بی تابی زلیخا بود به چاه یوسف اگر راه کاروان افتاد
چه پرسی از من بیدل که چاه یوسف کو مگر بسیب زنخدان تو اشاره نکردم