چاه کنعان. [ هَِ ک َ ] ( اِخ ) چاهی در کنعان که یوسف فرزند یعقوب را برادرانش در آن چاه افکندند : تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران.سعدی.ز مصرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی.سعدی.
معنی کلمه چاه کنعان در فرهنگ فارسی
چاهی در اردن نزدیک طبریه که برادران یوسف او را در آن افکندند چاه کنعان . چاهی در کنعان که یوسف فرزند یعقوب را برادرانش در آن چاه افکند .
معنی کلمه چاه کنعان در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] چاه کنعان (قرآن). استخراج آب از چاه، به دست کاروانیان مصر که باعث نجات حضرت یوسف شد در سوره یوسف آمده است. استفاده کاروانیان، از آب چاهکنعان که باعث نجات حضرت یوسف شد در سوره یوسف آمده است :و جاءت سیارة فارسلوا واردهم فادلی دلوه قال یـبشری هـذا غلـم و اسروه بضـعة والله علیم بما یعملون. «و کاروانی آمد پس آب آور خود را فرستادند و دلوش را انداخت گفت مژده این یک پسر است و او را چون کالایی پنهان داشتند و خدا به آنچه می کردند دانا بود.» برخی مکان چاهی را که یوسف -علیه السلام - در آن افکنده شد، سه فرسخی منزل یعقوب -علیه السلام- دانسته اند. ← یوسف در چاه ۱. ↑ یوسف/سوره۱۲، آیه۱۹. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۳۱۰، برگرفته از مقاله «چاه کنعان». ...
جملاتی از کاربرد کلمه چاه کنعان
حق آبی هرکه را بر من چشم من است در کنار نیل یاد چاه کنعان میکنم
بیا ای کاروان مصر آهنگ کجا داری؟ گذر بر چاه کنعان کن من آخر ماه کنعانم
ما ز حیرت در حریم وصل هجران می کشیم دلو خود خالی برون از چاه کنعان می کشیم
آبهای شکرین مصر غربت خورده ام من حریف آب تلخ چاه کنعان نیستم
یوسف گمنام من از مکر اخوان فارغ است سر به جیب خویش بردن چاه کنعان من است
بی کمین نتوان به صید وحشی مطلب رسید از برای مصلحت در چاه کنعان مانده ام
یوسفی تو چاه کنعان این جهان در بن چاهی تو چون یوسف نهان
غافلی کز دل نفس بییاد یزدان میکشد دلوی خود خالی برون از چاه کنعان میکشد
تا ببینی آبروی یوسف کنعان ما رو علم بر مصر زن وز چاه کنعان درگذر
ز چاه مصر شد تا چاه کنعان چنین باشد مدار چرخ گردان