هم قدم

معنی کلمه هم قدم در لغت نامه دهخدا

هم قدم. [ هََ ق َ دَ ] ( ص مرکب ) همراه و هم سفر و هم طلب. ( برهان ) :
تا کی دم اهل ، اهل دم کو
همراه کجا و هم قدم کو؟نظامی ( لیلی ومجنون ص 50 ).تا هم قدم شدیم سگ پاسبانْت را
از فرق فرقدین ، قدم برنهاده ایم.خاقانی.با طایفه ای جوانان صاحبدل همدم و همقدم بودم. ( گلستان ).

معنی کلمه هم قدم در فرهنگ عمید

دو یا چند تن که با هم راه بروند، همگام، همراه.

جملاتی از کاربرد کلمه هم قدم

با هم قدم طلب نهادیم با هم ورق ادب گشادیم
تا کی دم اهل، اهل دم کو؟ همراه کجا و هم قدم کو؟
تیغ و مه ار یک قدم، جز به مرادش زدند هم قدم این برید، هم قلم آن شکست
گذشته از اجلش مدتی و او برجاست که در ره عدمش هم قدم فتاده گران
وانکه دست از چرا و چون بکشید وقت تسلیم هم قدم نفشرد
یا به زاهد هم قدم شو یا به شاهد هم نشین یا خریدار خزف یا گوهر یک دانه باش
سکندریست که با خضر هم قدم بوده فواید سخنش بیش آبحیوانست
بوبکر بغار هم قدم بود فاروق به عدل محترم بود
هم دیده داری هم قدم هم نور داری هم ظلم در هزل وجد ای محتشم هم کعبه گردی هم منات
هم پریشان دلم ازطره تو هم قدم خم شده از ابروی خمت