نکبات

معنی کلمه نکبات در لغت نامه دهخدا

نکبات. [ ن َ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ نَکْبة. رجوع به نَکْبة شود. || ج ِ نِکْبَت. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نِکْبَت شود.

معنی کلمه نکبات در فرهنگ عمید

= نکبت

معنی کلمه نکبات در فرهنگ فارسی

جمع نکبت
(اسم ) جمع نکبت : مصیبتهارنجها : مردم در ایام دولت از نکبات متاثر نگردد...

جملاتی از کاربرد کلمه نکبات

ز ناوک نکبات آمنم، که بر تن و جان ز حرز همت او جوشن امان دارم
أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ... الایة چون روزگار بر مرد تیره گردد و نکبات و بلیّات و حوادث روزگار دست درهم دهد و فتنه روزگار و فتنه عوام و فتنه نفس کقطع اللیل المظلم درهم پیچد جز زینهار خواستن و بوی باز پناهیدن چه روی باشد؟ خوابی چون خواب غرق شدگان، خوردی چون خورد بیماران، عیشی چون عیش زندانیان باید تا درد وی را مرهم پدید آید و در حمایت زینهاریان شود که رضای حق با زینهار بنده دست بزینهار دارد، میگوید جلّ جلاله: وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ.
کسی که حرز ثنای تو بر زبان راند نگرددش نکبات زمانه پیرامن
هشتمین هست خانهٔ نکبات که از آن مرد را رسد آفات