نعوت

معنی کلمه نعوت در لغت نامه دهخدا

نعوت. [ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نعت. رجوع به نَعت شود : پس از رسیدن ما به نشابور رسول خلیفه دررسید با عهد و لوا و نعوت و کرامات ، چنانکه هیچ پادشاهی را مانند آن ندادستند. ( تاریخ بیهقی ). هر خردمندی که فطنتی دارد تواند دانست که حمید امیرالمؤمنین به معنی از نعوت حضرت خلافت است. ( تاریخ بیهقی ).
نعوة. [ ن َع ْ وَ ] ( ع اِ ) گو زیر زه بینی. هی نقرة تحت وترة الانف. ( بحر الجواهر ) ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه نعوت در فرهنگ عمید

= نعت

معنی کلمه نعوت در فرهنگ فارسی

(اسم ) جمع نعمت صفتها لقبها : چنانکه خلیل رحمه الله - هریک را از ازاحیف اشعار عرب لقبی از اسمائ مصادر و نعوتی که از آن مشتق باشد مناسب تصرف آن در افاعیل نهاده است .

جملاتی از کاربرد کلمه نعوت

عنوان منزّه از نعوت است علی بر ذات حق آیت ثبوتست علی
هر نعت که از قبیل خیرست و کمال باشد ز نعوت ذات پاک متعال
در خرابات خرابی صفات بوالبشر از نعوت ایزدی عیش مهنا کرده ای
زهی نعوت جلالت برون ز حدّ بیان خهی صفات کمالت فزون ز حدّ شمار
تن عاریت، و دل غربت صفات نفسانی از تو می‌ستاند پاره پاره، و صفات روحانی و نعوت قدس، بآب قدس شسته، و بر حضرت گذرانیده بآن تو می‌نهد، یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت
به صفات کمال موصوف است به نعوت جلال معروف است
اوراست نعوت بی نهایت اوراست صفات بیکرانه
زان پدید آمدی صفات جمال زین هویدا شدی نعوت جلال