جملاتی از کاربرد کلمه ناپاک دیو
بدو گفت کای زشت ناپاک دیو کشیده سر از راه کیهان خدیو
براندازم این تخم ناپاک دیو که کردست نام خودش را خدیو
نه من کشتم او را که ناپاک دیو ببرد از دلم ترس گیهان خدیو
به هر سال ناپاک دیو لعین خرابی چه سازد به ماچین و چین
و دیگر که فرمان ناپاک دیو ببرد دل از ترس گیهان خدیو