گیهان

معنی کلمه گیهان در لغت نامه دهخدا

گیهان. [ گ َ/ گ ِ ] ( اِ ) دنیا و روزگار و جهان. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). کیهان. گیتی.دنیا. عالم :
گیهان به عدل خواجه عدنانی
عدن است و کارهاست به انداما.رودکی.چو روشن زمانه بدانسان بود
که فرمان دادار گیهان بود.فردوسی.همان تور کش بخت و اورند بود
به دادار گیهانْش سوگند بود.فردوسی.تو داری بزرگی و گیهان تراست
همه بندگانیم و فرمان تراست.فردوسی.ای میر جهان ایزد بسپرد به تو گیهان
گیهان به ستمکاران دانم که بنسپاری.منوچهری.ترا نزدیک و آسانست و پیدا این جهان پورا
ز تو پنهان و دشوار است و دور است آن دگر گیهان.ناصرخسرو.یک چند تو خورده ای جهان را
اکنون بخوردت باز گیهان.ناصرخسرو.عیانت صورت ظاهر نهانت صورت باطن
خمیرت وسعت عالم خیالت حالت گیهان.ناصرخسرو.شاید از اقبال وبخت تو که گیهان آفرین
آفریند از پی ملک تو گیهان دگر.سوزنی.عقلای جهان ، و علمای گیهان ، که ناظر امور جمهورند، تقدیم این سیاست را هفوت محض ، وزلت صرف شمرند. ( سندبادنامه ص 172 ).
این کلمه را کیهان ( به کاف ) نیز آورده اند و در تداول امروز خاصةً کیهان بیشتر متعارف است. رجوع به کیهان و نیز رجوع به جهان و عالم و دنیا شود.

معنی کلمه گیهان در فرهنگ عمید

جهان، دنیا.

معنی کلمه گیهان در فرهنگ فارسی

کیهان، جهان، دنیا
( اسم ) جهان دنیا عالم : آن ملک عدل و آفتاب زمانه زنده بدو داد و روشنایی گیهان ... ( رودکی . برگزید. شعر ۱۱ : ۱ )

معنی کلمه گیهان در فرهنگ اسم ها

اسم: گیهان (دختر) (فارسی) (تلفظ: geyhan) (فارسی: گیهان) (انگلیسی: geyhan)
معنی: جهان، دنیا، گیتی، کیهان

جملاتی از کاربرد کلمه گیهان

صبحدم کاین مرغ گیهان آشیان بال بگشاید فراز کوهسار
همه شهر می خورد با رود و نای به یاد فریدون گیهان خدای
گر او را خود من آوردم به گیهان جزای من بسست این داغ هجران
هست گیهان پیکری هشیار و ذرات ویند اینهمه اختر که بینی بر سپهر چنبری
بقعه‌یی چون بنای شوکت تو در دو گیهان نساختند متین
دوم جنس نبات آمد به گیهان سیم جنس هزاران گونه حیوان
بپرهیزد از راه و فرمان دیو بود راست بر راه گیهان خدیو
یکی سخت سوگند خوردم بماه بدادار گیهان و دیهیم شاه
نزد حق از نیاز دو گیهان افزود قدر ضربت آن ید
در بر گیهان اعظم کیست انسان ضعیف کش توان گفتن که شد فرتوت یا برنا گذشت‌؟