ناسوتی

معنی کلمه ناسوتی در لغت نامه دهخدا

ناسوتی. ( ص نسبی ) دنیوی. انسانی. ( ناظم الاطباء ). ارضی. مقابل لاهوتی. رجوع به ناسوت شود.

معنی کلمه ناسوتی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به ناسوت زمینی ارضی این جهانی . ناسودمند. ( صفت ) ۱ - نامفیدمضرزیان بخش . ۲ - بی فایده بیحاصل بیهوده مقابل سودمند.

جملاتی از کاربرد کلمه ناسوتی

منم ناسوتی لاهوت خرگاه زناسوت ار قدم بردارم امشب
بر مغرب ناسوتی در مشرق لاهوتی آن اختر هاهوتی خورشید عیان بخشد
کرده ای لاهوتیان را نیز مات خویشتن عقل ناسوتی نه تنها در تو حیران است و بس
این دل انسان بیضهء ناسوتی ثمر لیک در وی سر لاهوتی تمام
هر که گامی بر هوای نفس ناسوتی نهد در فضای نفس لاهوتی نهد گامی دگر
لاهوتی و سباسب ناسوت زیر پی ناسوتی و مراکب لاهوت زیر ران
ایطایر لاهوتی تا چند ز مبهوتی در مجلس ناسوتی صد رشته ببرداری
شرح حال دام ناسوتی شنو رشح بال مرغ لاهوتی شنو
جسم ناسوتی همه انوار شد ماهی از هامون به دریا یار شد
دلم را صید ناسوتی نشاید شکار باز لاهوتی مگس نیست