نازکش

معنی کلمه نازکش در لغت نامه دهخدا

نازکش. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) از: ناز + کش. به معنی کشنده ناز. آنکه ناز می کشد. که تحمل ناز می کند. تیمارخوار :
ای به زمین بر چو فلک نازنین
نازکشت هم فلک و هم زمین.نظامی.دل نهم بر شما و خوش باشم
هرچه خواهید نازکش باشم.نظامی.نیست یکی ذره جهان نازکش
پای ز انبازی او بازکش.نظامی.- امثال :
نازکش داری نازکن ، نداری پایت را دراز کن .

معنی کلمه نازکش در فرهنگ عمید

آن که ناز و عشوۀ کسی را تحمل کند.

معنی کلمه نازکش در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه تحمل ناز کند : کار بهار و یار به دور اوفتد که هست دایم بهار نازکش و یار ناز کن . ( ملک الشعرائ بهار ) ۲ - آنکه تقاضای کسی را انجام دهد .

جملاتی از کاربرد کلمه نازکش

چرخ سنگین دل بر آتش داشت روی نازکش از شراب بیغمی تا چهره را گل آل کرد
چون کشم آه از جگر، کز بیم خوی نازکش شمع دود خود گره چون لاله در دل می‌کند
ز غنچه تا ورق نازکش برون آمد هزار خار ز اطراف نسترن برخاست
چون آب که از پرده یاقوت نماید پیداست تن نازکش از جامه گلنار
دل نازکش گشت لبریز درد بر آورد سر سوی یزدان فرد
بی محابا در میان نازکش انداخت دست ناخن شاهین ز رشک بهله ای در دل شکست
میوه چش باغ او ذائقهٔ حسن و ناز نازکش داغ او ناصیهٔ انس و جان
همه پهنه پر دشمن و شاه فرد دل نازکش گشت لبریز درد
کوه غم دارم و یک لحظه برون می‌ریزم بر دل نازکش آن نیز گران می‌آید
آن که بست از هر دو عالم چشم حیران مرا کاش می آورد روی نازکش تاب نظر