یاقوتین

معنی کلمه یاقوتین در لغت نامه دهخدا

یاقوتین. ( ص نسبی ) منسوب به یاقوت. به رنگ یاقوت. ساخته شده از یاقوت. یاقوتی :
چو چنبرهای یاقوتین بروز باد گلشنها
جهنده بلبل و صلصل چوبازیگر به چنبرها.منوچهری.گل سوار آید بر مرکب یاقوتین
لاله در پیشش چون غاشیه دار آید.ناصرخسرو.لاله ها از برای شربت را
حقه هائی شدند یاقوتین.مسعودسعد.گل گرفته جام یاقوتین به دست زمردین
پیش شاهنشه به بوی دوستگانی آمده ست.سنایی.کشتی زرین به کف دریای یاقوتین در آن
وز حباب گنبدآسا بادبان انگیخته.خاقانی.فلک چون جام یاقوتین روان کرد
ز جرعه خاک را یاقوت سان کرد.نظامی.

معنی کلمه یاقوتین در فرهنگ فارسی

منسوب به یاقوت برنگ یاقوت

جملاتی از کاربرد کلمه یاقوتین

ز تیغ کوه خورشید جهان افروز شد پیدا بسان چتر یاقوتین بلشکرگاه اسکندر
یکی با ساغر زرین، یکی با جام یاقوتین یکی با بیضهٔ عنبر، یکی با دستهٔ ریحان
بسان جام یاقوتین بر گلبن شکفته گل هزار آوای بر گل بر کشیده نغمه شیرین
کاس لعل ارغوان و طاس یاقوتین چرخ در چمن کو بدخش و کان طیسون ساخته
گل گرفته جام یاقوتین به دست زمردین پیش شاهنشه به سوی دوستکانی آمدست
جام زرین بر نشاط درج یاقوتین دهد تیر مشکین از کمان خوب عنبر فش خورد
زره‌زلفان مشکین‌خط به صحرا دایره بسته فگنده گوی یاقوتین به پیش عنبرین چوگان
بوستان در دولت گل گرد گلبن شاهوار تاج یاقوتین ز تخت زمردین انگیختست
مرا نصیب زکوة لبان یاقوتین بده که نیست ز من هیچ کس بدان حق تر
ز شادی‌شان همی خندید لاله به دست اندرش یاقوتین پیاله