گریه ناک

معنی کلمه گریه ناک در لغت نامه دهخدا

گریه ناک. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) گریان. در حال گریه :
بجای تخم جواری فشاند دانه اشک
چو دست بر مژه گریه ناک زد دهقان.ملاطغرا ( از آنندراج ).دگر از ره مستیم گریه ناک
نیم آگه از گریه خود چو تاک.ملاطغرا ( از آنندراج ).بادا لبان دولت کلی بخنده در
از کلک گریه ناکت و از دیده ترش.دقایقی مروزی.

معنی کلمه گریه ناک در فرهنگ عمید

۱. گرینده.
۲. گریان.

معنی کلمه گریه ناک در فرهنگ فارسی

گریان گرینده : بادالبان دولت کلی بخنده در از کلک گریه ناکت و از دید. ترش . ( دقایقی مروزی )

جملاتی از کاربرد کلمه گریه ناک

بسکه کنم یاد لبت گریه ناک بی تو کشم جرعه روحی فداک
تابوت من روان شد و بهر وداع او جان گریه ناک مانده از آن آستان هنوز