معنی کلمه گرد شدن در لغت نامه دهخدا
چراغ و شمعسپاهی و بر تو گرد شده ست
ز نیکویی و ملاحت هزار گونه سپاه.فرخی.و جادودان با او گرد شدند. ( تاریخ سیستان ). این مجلس سلطان را که اینجا نشسته ایم به هیچ حرمت نیست ، ما کاری را اینجا گرد شده ایم. ( تاریخ بیهقی ). استداره. ترحی. ( زوزنی ). مدور گشتن.