معنی کلمه گرد گشتن در لغت نامه دهخدا گرد گشتن. [ گ ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) دوران. ( ترجمان القرآن ). || جمع شدن. فراهم آمدن. انباشته شدن : مال تو از شهریار شهریاران گرد گشت ورنه اندر ری تو سرگین چیده ای از پارگین.منوچهری.
معنی کلمه گرد گشتن در فرهنگ فارسی ( مصدر ) ۱ - دور گشتن دوران . ۲ - جمع شدن فراهم آمدن : مال تو از شهریار شهریاران گرد گشت ورنه اندر ری تو سرگین چیده ای از پارگین ( منوچهری )
جملاتی از کاربرد کلمه گرد گشتن نی صبر کشیدن تف و تاب نی رخصت گرد گشتن آب گر کار فلک گرد گشتن آمد دین کار تو است و مرد کاری