معنی کلمه گران خواب در لغت نامه دهخدا
امروز منم روز فرورفته و شب خیز
سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب.خاقانی.چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک
عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد.خاقانی.مرغ گران خواب تر از صبحگاه
پای فلک بسته تر از دست ماه.نظامی.ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان
گرم بود گله ای رازدار خود باشم.حافظ.این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی
وین دولت سرمستم هشیار شود روزی.حافظ.رخساره گلرنگ تو هر دم به هوایی است
چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد.صائب ( از آنندراج ).