گران خواب

معنی کلمه گران خواب در لغت نامه دهخدا

گران خواب. [ گ ِ خوا / خا ] ( ص مرکب ) کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. ( برهان ) ( انجمن آرا ). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. ( آنندراج ) :
امروز منم روز فرورفته و شب خیز
سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب.خاقانی.چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک
عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد.خاقانی.مرغ گران خواب تر از صبحگاه
پای فلک بسته تر از دست ماه.نظامی.ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان
گرم بود گله ای رازدار خود باشم.حافظ.این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی
وین دولت سرمستم هشیار شود روزی.حافظ.رخساره گلرنگ تو هر دم به هوایی است
چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد.صائب ( از آنندراج ).

معنی کلمه گران خواب در فرهنگ فارسی

گران خسب : امروز منم روز فرو رفته و شب خیز سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب .

جملاتی از کاربرد کلمه گران خواب

از خواب گران خواب گران خواب گران خیز از خواب گران خیز
سیل عشق آمد و این بخت گران خواب مرا گر خبر نیست ازین واقعه، بیدار کنید
دیدهٔ اغیار گران خواب گشت کاو سبک از خواب عنان تاب گشت
مانه از چشم گران خواب تو بیماریم و بس زانک در هر گوشه از وی ناتوانی یافتیم
دیدهٔ بخت سیاهم چو گران خواب شود تیغ مژگان رسای تو سیه تاب شود
ای دیده به خوابی تو که با اینهمه تشویش از غفلت این بخت گران خواب کشیدیم