معنی کلمه چارمی در لغت نامه دهخدا چارمی. [ رُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چهارمی. چهارمین. چیزی در مرتبه چهارم. و رجوع به چارمین شود.
جملاتی از کاربرد کلمه چارمی به ملک چارمی مهپیکری فرستادی که مه گدای از او کرده نقد نور و ضیا من و دلدار و مطربی سه به سه چارمی حارسی که بردر بود