چار شب

معنی کلمه چار شب در لغت نامه دهخدا

چارشب. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) مخفف چادرشب. پارچه بزرگ چهارگوشی که رخت خواب در آن بندند و زنان ده چون چادر بسرافکنند. چادر شب :
نازکت چارشب اولیست که بالا افکن
چون درشت است و قوی میرسدت ز آن آزار.نظام قاری.گاه گردد سپیج سر در شب
و ربود چارشب مدانش عار.نظام قاری.وجب وجب همه شب چارشب بپیمایم
چه صرفها که مرادر نهالی عزبیست.نظام قاری.

معنی کلمه چار شب در فرهنگ فارسی

مخفف چادر شب ٠ پارچ. بزرگ چهار گوشی که رخت خواب در آن بندند و زنان ده چون چادر بسر افکنند ٠ چادر شب ٠

جملاتی از کاربرد کلمه چار شب

سه روز و چار شب چون تیر پرتاب نمیاستاد کشتی بر سر آب
اندرین چار شب زفکرت وهش گوسفند ار نشد خروس بکش
نازکت چار شب اولیست که بالا افکن چون درشتست و قوی میرسدت زان آزار
چار نوید امید و مژده شادی چار شب جان فزا و صبح دل افروز