صبح دل

معنی کلمه صبح دل در لغت نامه دهخدا

صبح دل. [ ص ُ دِ ] ( ص مرکب ) مردم صاف دل و روشن ضمیر و متقی و پرهیزکار باشد. ( برهان ) :
گفتمش ای صبحدل ، سکه کارم مبر
زرّ و سر اینک ز من ، سکه رخ برمتاب.خاقانی.

جملاتی از کاربرد کلمه صبح دل

دماغ آنکه چو آئینه زیر زنگ خمار صفای صبح دل میگسار کی داند
می‌توان یافت به صبح دل بیدار نجات از خیال عدم و خواب پریشان وجود
آفتابی در سواد یأس غربت‌گو مباش خاک‌بر سریختن‌، صبح دل شبگرد ماست
بوقت صبح دل را تازه یابی همه ذرات در آوازه یابی
مرا بر مهر مه رویان ملامت گو مکن تا صبح دل آرام از کجا گیرد اگر نبود دلارامش
آنجا که آتش تو بالا گرفته در دل هم شمع جان نهاده هم صبح دل دمیده
صفای صبح دل عاشقان به دست آرد نسیم باد صبا ساز نوبهار کند
یک شبی از صبح دل افروزتر وز شب و روز همه فیروزتر
بوقت صبح دل را شاد گردان حقیقت جان ودل آباد گردان
از نور دلش صبح دل افروز صفا یافت وز فیض کفش ابر گهر بار حیا کرد