چار جانب

معنی کلمه چار جانب در لغت نامه دهخدا

چارجانب. [ ن ِ ] ( اِ مرکب ) چارسمت. چارطرف. چارسو.

معنی کلمه چار جانب در فرهنگ فارسی

چار سمت . چار طرف . چار سو .

جملاتی از کاربرد کلمه چار جانب

زدند از چار جانب نوبت شاهی پس از احمد ولیکن من علی را مظهر دادار می‌بینم
چار عنصر ره به من از چار جانب بسته اند کرده تا این شش جهت بر مهره من ششدری
صوفیان از چار جانب روز و شب جویان تو حاجیان از شش جهت لبّیک‌گویان تواند
چگونه جشنی مانندِ جَنَّتِ موعود ز چار جانب بگشوده بابِ نعمت و ناز
در وسط این دو دسته مملکت ما گشته امورش ز چار جانب مختل
سازد اسباب توجه را فزون درماندگی چار جانب قبله گردد قبله چون پوشیده شد
سرکشید از چار جانب فوج فوج لشکر غم، همچنان کز بحر، موج
در چمن بس باد ناکامی دمید از چار جانب نخل شادیرا عجب نبود نماند از برگ و باری
شد دو چشمم ز انتظارش چار در راه امید چار جانب وقف کردم هر چهار خویش را
می فزاید دستگاه طاعت از درماندگی چار جانب قبله گردد قبله چون پوشیده شد