چار طرف

معنی کلمه چار طرف در لغت نامه دهخدا

چارطرف. [ طَ رَ ] ( اِ مرکب ) چهارطرف. چارسمت. چارجانب. مشرق و مغرب و شمال و جنوب. || فوق و تحت و یمین و یسار.

معنی کلمه چار طرف در فرهنگ فارسی

چهار طرف . چار سمت . چار جانب . مشرق و مغرب و شمال و جنوب . یا فوقئ تحت و یمین و یسار .

جملاتی از کاربرد کلمه چار طرف

با فکر قوی گرسنه چون شیر، منم وز چار طرف بسته زنجیر منم
خادم از چار طرف در نگریست گفت اینجا اثر از کفش تو نیست
عشقت از چار طرف بست ره چارهٔ ما که میسر نشود از تو به ناچار گذشت
آن کعبه که از چار طرف سجده کنندش خشتی بُوَد از خاک درت اهل صفا را
شمشیر تو زد ترک فلک از همه سو زان چار طرف بچار شمشیر گشاد
شهر دل زود بپرداز که از چار طرف لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید
یک لحظه اگر کسی کند باز دو گوش از چار طرف صدای مظلوم آید
هرکجا موکب منصور تو یک پی بنهاد دولت از چار طرف روی بدانجا آورد
بیچارگی ز چار طرف چون شود دچار غیر از خدای عزوجل چاره‌ساز نیست
یک دل از چار طرف شش جهت و هفت سپهر بست بر آل محمد در زنهار دریغ