پزان
معنی کلمه پزان در فرهنگ عمید
۲. پزاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): فصل خرماپزان.
معنی کلمه پزان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پزان
خون جگر نظر کن سودا پزان خود را با گوشت پاره دل در دیگ سینه جوشان
نان پزی دیوانه و بیچاره شد وز میان نان پزان آواره شد
پختهٔ باید بلای عشق را کار این سودا پزان خام نیست
در بیشه درافتاده در نیم شبی آتش در پختن این شیران تا مغز پزان گشته