وبت

معنی کلمه وبت در لغت نامه دهخدا

وبت. [ وَ ] ( ع مص ) اقامت کردن. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). جای گرفتن و مقیم شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه وبت در فرهنگ فارسی

اقامت کردن . جای گرفتن و مقیم شدن

جملاتی از کاربرد کلمه وبت

بتان شکست فراوان وبت پرستان کشت وز آنچه کرد نجسته ست جز رضای اله
خمش مباش کنون کامد ای بهار، بهار سخن زلعبت چین وبت بهار، به آر
اگر نقطه شروع شرق‌شناسی را اواخر قرن ۱۸در نظر بگیریم؛ شرق‌شناسی معنای امروزه خود را پیدا کرده است. شرق‌شناسی باید به عنوان یک نهاد وبت شده و دارای تشخص مورد بررسی قرار گرفته گیرد که با شرق سرو کار دارد. سرو کار داشتن با شرق به معنای نظر دادن دربارهٔ موضوع آن و به رسمیت بخشیدن به نظرات گوناگون و تنظیم و داوری کردن دربارهٔ آن است. در پایان شرق‌شناسی نوعی سبک غربی در ارتباط با ایجاد بنیادهای سلطه و تجدیدساختار کردن و امریت و اقتدار است. نگرش وی از شرق‌شناسی استحصال رابطه نوین بین شرق و غرب است. شرق‌شناسی غربی یعنی انگلیسی، فرانسوی و آمریکایی بر مبنای قدرت و غلبه کردن سیاسی و عقیدتی غرب بر شرق است؛ که نوعی اراده معطوف به قدرت نیچه‌ای است.
من مسلمانم نه گبر وبت پرست رحمی آخر از جفا بردار دست