کار داشتن

معنی کلمه کار داشتن در لغت نامه دهخدا

کار داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) عمده و اصل و مهم بودن. اصل کار بودن :
کار کن کار،بگذر از گفتار
کاندرین راه کار دارد کار .سنائی. || با کسی معامله داشتن. ( آنندراج ). پرداختن به کسی یا چیزی :
خردمند با اهل دنیا برغبت
نه صحبت نه کار و نه یاوار دارد.ناصرخسرو.چنان فتنه با حسن صورت نگار
که با حسن صورت ندارند کار.سعدی ( بوستان ).نگفته ندارد کسی با تو کار
ولیکن چو گفتی دلیلش بیار.سعدی ( گلستان ).دشنام همی دهی به سعدی
من با دو لب تو کار دارم.سعدی ( طیبات ).ما را همیشه چون دل ما بیقرار داشت
خط گر نمیرسید بما حال کار داشت.میرزا رضی دانش ( از آنندراج ).ذوق حسنش بر تماشای گل رخسار داشت
گر نمیبردند زود آئینه با خود کار داشت.نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).

معنی کلمه کار داشتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مشغول کاری بودن : [ الان من کار دارم نمیتوانم بیایم ] . ۲ - صاحب شغلی بودن . ۳ - عمده بودن مهم بودن اصل کار بودن : [ کار کن کار بگذراز گفتار کاندرین راه کار دارد کار ] . ( سنائی ) یا کار داشتن با کار داشتن . معامله داشتن با وی سر و کار داشتن بااو : [ نگفته ندارد کسی با تو کار ولیکن چو گفتی دلیلش بیار ] . ( گلستان )
عمده و اصل و مهم بودن

جملاتی از کاربرد کلمه کار داشتن

اما از جهت طب گفته اند، هر ماهی یک بار آهک به کار داشتن سودمند بود و چون بیرون آید آب سرد بر پای ریزد از نقرس ایمن شود و درد سر نخیزد و آب سرد بر سر نریزد و چون از گرمابه بیرون آید به تابستان و بخسبد، به جای شربتی کار کند.
چون شناسا شدم بدین معنی دستم از کار داشتن اولی
همچنین سر و کار داشتن با طراحی میان‌لایه‌ای از این سه لایه نیز شایع است.
بازاریابی کالا فرایندی از ترویج و فروش کالا به مشتریان است. تعریف بازاریابی کالا متشکل از انجام عملی بین توسعه محصول و افزایش شناخت برند می‌باشد. برای مثال یکی از وظایف مدیریت کالا سر و کار داشتن با اصول اصلی توسعه محصول جدید در شرکت است در حالی که بازاریابی کالا شامل ارائه کردن محصول به مشتریان احتمالی است.
بدان که گفته ایم که همه مقامات دین با سه اصل آید: علم و حال و عمل. علم اصل است و از وی حال خیزد و از حال عمل خیزد و همچنین علم شکر شناخت نعمت است از خداوند و حالت شادی دل است بدان نعمت و عمل به کار داشتن نعمت است در آنچه مراد خداوند است و آن عمل همه به دل تعلق دارد و هم به زبان و هم این و تا جمله این معلوم نشود حقیقت شکر معلوم نشود.