نژادشناسی

معنی کلمه نژادشناسی در لغت نامه دهخدا

نژادشناسی. [ ن ِ ش ِ ] ( حامص مرکب ) نژاد شناختن. عمل نژادشناس. || علمی است که احوال ملل مختلف را شرح داده ، از استعداد هر قوم گفتگو می کند. ( لغات فرهنگستان ).

معنی کلمه نژادشناسی در فرهنگ عمید

علمی که دربارۀ احوال و ویژگی های اقوام و ملل بحث می کند، شناختن نژاد.

معنی کلمه نژادشناسی در فرهنگ فارسی

( اسم ) شعبه ای ازعلم انسان شناسی که ازصل وپیدایش دسته های مختلف گروههای انسانی بحث میکند.

جملاتی از کاربرد کلمه نژادشناسی

میان سال‌های ۱۸۹۸ تا ۱۸۹۹ وی در جزیره ساخالین و رود آمور به پزوهش‌های نژادشناسی پرداخت. میان سال‌های ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶ وی به همکاری با موزه تاریخ طبیعی آمریکا در زمینهٔ نژادشناسی پرداخت و همچنین میان سال‌های ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷ هم مدرس زبان‌های شرق آسیا در دانشگاه کلمبیا بود. از آن پس تا زمان مرگ لاوفر به همکاری با موزه فیلد در شیکاگو، ایلینوی پرداخت. مرگ وی بر اثر افتادن از بام هتل محل اقامتش در شیکاگو رخ داد.
در ۱۸۳۵ دارن به عضویت آکادمی علوم روسیه درآمد. در ۱۸۴۲ او به ریاست موزهٔ آسیایی برگزیده‌شد و در ۱۸۵۵ رئیس موزه مردم‌شناسی و نژادشناسی پطر کبیر شد.