معنی کلمه نرگسدان در لغت نامه دهخدا
بر شاخ نار بشکفه سرخ شاخ نار
چون از عقیق نرگسدانی بود صغیر.منوچهری.امیر [ مسعود ] فرمود درمجلس جام زرین با صراحی های پرشراب و نقلدانها و نرگسدانها راست کردند. ( تاریخ بیهقی ص 224 ). گردبرگرد آن درختان... نرگسدانها نهاد. ( تاریخ بیهقی ص 403 ). گردبرگرد این نرگسدانهای سیم طبق زرین نهاد. ( تاریخ بیهقی ص 403 ).
هر زمان از بیم ناراﷲ ز نرگسدان چشم
کوثری بر روی و موی چون سمن بگریستی.خاقانی.منهم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
کم برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم.خاقانی.هرکجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نرگسدان کنند.حافظ.|| جائی که نرگس میروید. ( ناظم الاطباء ).