شاخ نرگس

معنی کلمه شاخ نرگس در لغت نامه دهخدا

شاخ نرگس. [ خ ِ ن َ گ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از محبوب نرگس چشم :
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش دیده نر گسدان کنند.حافظ.

معنی کلمه شاخ نرگس در فرهنگ فارسی

کنایه از محبوب نرگس چشم

جملاتی از کاربرد کلمه شاخ نرگس

و گفت: شوق دار الملک عاشقان است. در آن دار الملک تختی از سیاست فراق نهاده است، و تیغی از هول هجران کشیده، و یک شاخ نرگس وصال بردست رجا داده، و در هر نفسی هزار سربدان تیغ بردارند.
صائب از زرین کلاهان خاکساری خوشنماست شاخ نرگس را نظر بر پشت پا زیبنده است
شد آشفته چون شاخ نرگس شکست چه کوری که افتد عصایش ز دست
برندارد شاخ نرگس از حجاب حسن او با کمال شوخ‌چشمی آستین از چشم پاک
با عیان صلح از بیان چون شاخ نرگس کرده ایم کاسه دریوزه ما دیده مخمور ماست
سوسن آزاد و شاخ نرگس بیمار جفت نرگس خوشبوی و شاخ سوسن آزاد یار
دستم پیاله‌گیرتر از شاخ نرگس است درد خمار را به ازین کس دوا نکرد
فندق او بر شقایق‌کرده سنبل ساخ شاخ نرگس او بر سمن باریده مروارید تر
فراز شاخ نرگس ماند ح یران همه تن دیده همچون دیده بانان
یکی شاخ نرگس به تای درم خریدی کسی زان نگشتی دژم