معنی کلمه ساده شکر در لغت نامه دهخدا ساده شکر. [ دَ / دِ ش َ /ش ِ ک َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) امردی که هنوز خط پشت لب برنیاورده باشد و بمناسبت لب شکر گفته [ اند ] . ( آنندراج ). بیریش. ساده رخ. ساده روی. ساده زنخ. ساده زنخدان. ساده عذار : ساده زنخدان بدم و ساده کارساده نمک بودم و ساده شکر.سوزنی.بس دانه دلها که ز تن برد بتاراج آن مور که گرد لب ساده شکران شد.میرخسرو ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه ساده شکر ای ساده گل و ساده می و ساده شکر زین کار که با تو کردم اندوه مخور از بند مکش گردن تسلیم که هر نی کز بند بود ساده شکر هیچ ندارد تعریف مرا عشق تو ای ساده شکر بس راز دلم کرد به هر جای سمر