صلاتی

معنی کلمه صلاتی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَلَاتِی: نمازم
ریشه کلمه:
صلو (۹۸ بار)ی (۱۰۴۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه صلاتی

طاق ابروی تو محراب دل ماست از آن روز و شب خاطر ما میل صلاتی دارد
روبهر سویی که باشد عاشق دیوانه را جز بسوی قبله رویت صلاتی هست نیست
خاتمة- در ترتیب سلوک توحید، چون نخست تعین وجود یعنی در تنزل، حضرت علم است آنگه قدرت، آنگه ارادت، و مظهر انسانی نخست بعد از کلی حقیقی اول وجود می​یابد یعنی تعین جزوی در صورت نطفه تا درجۀ عظمی و لحمی، آنگه حیات که مبداء آگاهی و علم است، آنگاه قدرت یعنی قوت حرکت و بطش، آنگه قوت ارادت تمیز ضار و نافع، و اختیار نافع و کراهت ضار در رفع تعین یعنی عروج بر عکس آن بود. پس به حسب اختیار مجازی در حقیقی از او مرتفع شود به رضا که ضد آن است و باب اللّه اعظم است موصوف گردد: ورضوان من اللّه اکبر،‌و ما کان مؤمن ولامؤمنة اذا قضی اللّه ورسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم. آنگه قدرت جبری در قدرت اختیاری از او برخیزد و به توکل متصف شود که: وعلی اللّه فتوکلوا ان کنتم مؤمنین. آنگه رفع صور علم جزوی در علک کلی به تسلیم: ویسلموا تسلیما. آنگه تعین عدمی وجود مرتفع شود به فناء در توحید: انک میت و انهم میتون و فوق کل ذی علم علیم، حتی یقتل الرجل فی سبیل اللّه. آنگاه اتصاف است به بقای بعد الفناء: و من یتوکل علی اللّه فهو حسبه، که به وجود حقیقی بی عدم که: لایذوقون فیهاالموت الاالموتة الاولی و علم بی جهل: وعلمناه من لدنا علما و قدرت بی عجز و ارادت بی جبر که: لهم فیها ما یشاءون موصوف گردد. و اینجا بود که: فبی یبصر و بی ینطق و بی یسمع را سزاوار آید، بل که: اطعنی اجعلک مثلی و لیس کمثلی، و ختم این مرتبه به مقام محمدی (ص) است که نقطۀ منتها به مبدأ پیوندد: ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی للّه رب العالمین لاشریک له، ان الذین فرض علیک القرآن لرادک الی معاد، کما بداکم تعودون.
وانی لاهدی فی صلاتی بحبکم بتوریة موسی ثم فرقان احمدا
ساقیا عید غدیر آمد به مستان زن صلاتی در جهان افکن ز شور باده از نو هوی وهایی
نسیت الیوم من عشقی صلاتی فلا ادری عشائی من غداتی