قاسم خان

معنی کلمه قاسم خان در لغت نامه دهخدا

قاسم خان. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان. در 58هزارگزی جنوب باختری شیروان و 2هزارگزی جنوب مالرو عمومی امیران به روزمان. در جلگه واقع و هوای آن معتدل است. 142 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات آن غلات ، پنبه ، توتون و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).، قاسمخان. [ س ِ ] ( اِخ ) ( نواب... ) وی درروزگار دولت نورالدین محمد جهانگیر پادشاه از امرای بزرگ بود و به پایه والای تقرب سربلندی داشت. اصل وی از سبزوار است و زنش منیجه بیگم خواهر حقیقی نورجهان بیگم است و او دختر اعتمادالدوله و به جمال صوری واستعداد فطری و رموز دلفریبی و تقطیع لباس و بذله سنجی و سخن گوئی و شعرفهمی و حاضرجوابی از نساء زمان ممتاز بود و عطر گلاب کشیدن از مخترعات اوست. در اول حال به نکاح شیرافکن که از خوانین عمده و اسم با مسمی بود درآمد پس از چند روز شیرافکن به قتل رسید و او به همخوابگی پادشاه مشرف گشت. گویند نوبتی در سلخ رمضان پس از رؤیت هلال این مصرع بر زبان پادشاه گذشت :
هلال عید بر اوج فلک هویداشد
نور جهان بیگم فی الحال مصرع دوم را بر بدیهه رسانید:
کلید میکده گم گشته بود پیدا شد
بیگم را با قاسمخان مناظره و مشاعره بسیار دست میداد و او را در فن شعر مسلم نمیداشت یک وقت طرح غزلی تازه در میان آمد و شعرای پایتخت از آن درماندند قاسمخان این سه بیت نوشته نزد بیگم فرستاد. از آن هنگام زور طبعش در سخنوری قبول فرمود و اینک ابیات :
گر شوی سایه نشین روزی به تخت باغبان
سایه بر خورشید اندازد درخت باغبان
فاخته چون دید بی گل باغ را نالید و گفت
از چه رو با گل نرفت این جان سخت باغبان ؟
جشن نوروز است و ابر نوبهار از فیض طبع
طرح کرد از سبزه و گل تاج و تخت باغبان.
آورده اند که روزی پادشاه آب خاصه ای طلبید و آبدار در کاسه ای گلی که در نهایت نزاکت بود آب آورد. چون نزدیک رسید دستش بجنبید و کاسه از فرط نزاکت تاب نیاورده از یک جانب شکست و آب در رکابی فرو ریخت قاسمخان ایستاده بود. پادشاه به جانب او نگاه کرد و این مصرع بخواند:
کاسه نازک بود و آب آرام نتوانست کرد
قاسمخان بر بدیهه مصرع دیگر رسانیده بیت تمام خواند:
دید حالم را و چشمش ضبط اشک خود نکرد
کاسه نازک بود و آب آرام نتوانست کرد.

جملاتی از کاربرد کلمه قاسم خان

قوام السلطنه به پیشکار داخلی خود میرزا قاسم خان گوید:
ملک یاور را بقاسم علی بسپار، و علی یلداش را بقاسم خان. اما حاجی آقا را شاهزاده بفرماید که در جزو ازین دو نفر کاغذ در آن باب بگیرد؛ یعنی از قاسم خان و قاسم علی.
میرزا قاسمی اولین بار توسط فردی به نام محمد قاسم خان که والی شهر رشت بود، ابداع شده و به همین خاطر به این نام معروف شده‌است.
اولین مرکز تلفن ایران در سال ۱۲۸۰ به همت قاسم خان والی در تبریز ساخته شد که وی چند سال بعد به عنوان اولین شهردار تبریز انتخاب شد.
در عکس زیر شجره‌ای از سر سلسله افشار قاسملو تا فرزندان قاسم خان به تصویر کشیده شده‌است. ضمناً قاسم خان از فرزندان دختری نادر شاه افشار می‌باشد.
در سال ۱۵۸۵ میلادی، میرزا قاسم خان به کشمیر حمله کرد تا آن را به امپراتوری مغول ملحق کند. حکومت چک به پایان رسید و سرانجام در سال ۱۵۸۹ میلادی، اکبر پادشاه مغول به کشمیر آمد.