لب
معنی کلمه لب در لغت نامه دهخدا

لب

معنی کلمه لب در لغت نامه دهخدا

لب. [ ل َ ]( اِ ) شفه. ( دهار ). لحمی که در مدخل دهان واقع است. قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گوشتالو و سرخ که جلوی دندانها قرار گیرد و دوره دهان را تشکیل دهد :
لب بخت پیروز را خنده ای
مرا نیز مروای فرخنده ای.رودکی یا عنصری.ای قبله خوبان من ای طرفه ری
لب را بسبید رک بکن پاک از می.رودکی.گوری کنیم و باده کشیم و بویم شاد
بوسه دهیم بر دو لبان پری نژاد.رودکی.از مهر او ندارم بی خنده کام و لب
تا سرو سبز باشد و برناورد پده.رودکی.بی قیمت است شکر از آن دو لبان او
کاسد شد از دو زلفش بازار شاه بوی.رودکی.هوش من آن لبان نوش تو بود
تا شد او دور من شدم مدهوش.ابوالمثل.بده داد من زان لبانت وگرنه
سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش.خسروانی.اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن
تا بر دو لبت بوسه زنم چونش بخوانی.عماره مروزی.به رخساره چون روز و گیسو چو شب
همی دُر ببارید گفتی ز لب.فردوسی.هر آنگه که برگاه خندان شود
گشاده لب و سیم دندان شود...فردوسی.بر اندیشه شهریار زمین
بخفتم شبی لب پر از آفرین.فردوسی.به گودرز گفت این سخن درخور است
لب پیر با پند نیکوتر است.فردوسی.همی از لبت شیر بوید هنوز
که زد بر کمان تو از جنگ توز.فردوسی.سوی قیصرش برد سر پر ز گرد
دو رخ زرد و لبها شده لاجورد.فردوسی.چنین تا به نزدیک کوه سپند
لب از چاره خویش درخند خند.فردوسی.که بشنیده بود از لب بخردان
ز اخترشناسان و از موبدان.فردوسی.کاشکی سیدی من آن تبمی
تا چو تبخاله گرد آن لبمی.خفاف.چون غراب است این جهان بر من از آن زلف غراب
ارغوان بار است چشمم زان لب چون ارغوان.مظفری.از لب تو مر مرا هزار نوید است
وز سر زلفت هزارگونه زلیفن.فرخی.آن صنم را ز گاز وز نشکنج
تن بنفشه شد و دو لب نارنج.عنصری.

معنی کلمه لب در فرهنگ معین

(لُ بّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خالص و برگزیده از هر چیزی . ۲ - مغز، مغز چیزی . ۳ - عقل . ج . الباب .
(لَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - کنارة هر چیزی . ۲ - بخش بیرونی دهان . ، ~ چشمه بردن و تشنه برگرداندن کنایه از: رند و هوشیار و سیاست مدار بودن .
( ~ . ) سیلی ، تپانچه ، کاج . ، تو ~ رفتن شرمسار شدن ، خجل شدن . ، ~تر کردن الف - سخن گفتن . ب - چیزی نوشیدن . ، ~گزیدن تأسف خوردن .

معنی کلمه لب در فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) کنارۀ دهان از بالا و پایین که روی دندان ها را می پوشاند و جزء اندام سخن گویی است.
۲. کنارۀ چیزی.
۳. [مجاز] زبان یا دهان.
* لب برچیدن: (مصدر لازم ) لب ها را به هم فشردن در هنگام غم یا پیش از گریه کردن، به ویژه در اطفال.
* لب بستن: (مصدر لازم ) [مجاز] خاموشی گزیدن، سخن نگفتن.
* لب ترکردن: (مصدر لازم )
۱. ترکردن لب ها به آشامیدن جرعه ای آب یا شراب.
۲. [عامیانه، مجاز] کمترین سخن را بر زبان راندن، اشاره کردن.
* لب جویدن: (مصدر لازم )= * لب خاییدن
* لب خاییدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] دندان گرفتن لب از شرم یا تٲسف.
* لب دوختن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] خاموشی گزیدن، سخن نگفتن: مدتی می بایدش لب دوختن / از سخن تا او سخن آموختن (مولوی: ۱۰۱ ).
* لب فروبستن: (مصدر لازم )= * لب بستن
* لب گزیدن: (مصدر لازم )
۱. به دندان گرفتن لب.
۲. [مجاز] اظهار تٲسف، پشیمانی، یا تعجب: سوی من لب چه می گزی که مگوی / لب لعلی گزیده ام که مپرس (حافظ: ۵۴۶ ).

معنی کلمه لب در فرهنگ فارسی

کناره چیزی، کناره دهان ازبالاوپایین روی دندان، خالص برگزیده چیزی، مغزچیزی، عقل خالص ازشوائب
( اسم ) سیلی تپانچه کاج .
ابن هود بن لب ابن سلیمان الجذامی .

معنی کلمه لب در دانشنامه عمومی

لَب یکی از اعضای بدن در صورت انسان و خیلی از حیوانات است. لب از دو قسمت تشکیل شده که هر دو نرم، برآمده، قابل تحرّک و عضوی است که غذا با آن در ارتباط است. لب دارای اعصاب لامسه است و در صحبت کردن هم درگیر است
لب در شعر و ادبیات کاربرد و نقش زیادی دارد و بیشتر در معانی مهر و دلدادگی و سخن گویی استفاده می شود. در توصیفات روزمره، لب نازک را لب قیطانی، لب بسیار کلفت را گاه لب شتری، لب جمع شده رو به جلو را لب غنچه ای و لب تقریباً کلفت رو به عقب را لب برگشته می گویند.
معنی کلمه لب در فرهنگ معین
معنی کلمه لب در فرهنگ عمید

معنی کلمه لب در ویکی واژه

[lab]
labbro
کنارة هر چیزی.
بخش بیرونی دهان. ؛ ~ چشمه بردن و تشنه برگرداندن کنایه از: رند و هوشیار و سیاست مدار بودن.
خالص و برگزیده از هر چیزی.
مغز، مغز چیزی.
عقل.
الباب.
سیلی، تپانچه، کا
تو ~ رفتن شرمسار شدن، خجل شدن. ؛ ~تر کردن الف - سخن گفتن. ب - چیزی نوشیدن. ؛ ~گزیدن تأسف خوردن.

جملاتی از کاربرد کلمه لب

شهی که حرف دعایش چو بر زیان گذرد لب فرشتهٔ رحمت به ذکر آمین است
پرندگانی که در نقاط مختلف جهان زندگی می‌کنند، دارای انواع مختلفی از بال‌ها هستند. ساختمان بال پرندگان و نحوهٔ پرواز آنها، به چگونگی زندگی و سبک تغذیه و شرایط محیط زیست آنها ارتباط دارد. مثلاً پرندگان خوب پرواز مانند شاهین، عقاب و لاشخور می‌توانند مسافت زیادی را بدون بال زدن طی کنند؛ بنابراین بال‌های آنها عریض و پهن است. در صورتی که پرندگان بدپرواز، مانند پرندگان قابل شکار، برای آنکه بتوانند سریعاً از محل خطر دور شوند، بال‌های کوتاه و تقریباً لب گرد دارند. طبیعی است قدرت و مسافت پرواز این نوع پرندگان کم خواهد بود.
هر که عکس لب تو می‌بیند دهنش پهن باز می‌ماند
در ثنای تشنه لب شاه شهیدان دور نیست چون سرشک از دیده جویا ریخت گر گوهر لبم
سقای خرم آب نداریم تمنا از سوز عطش گرچه رسیده است به لب جان
«معتکف باید در طول اعتکاف مسجد را ترک نکند، پیوسته به ذکر خدا و تلاوت قرآن و نماز مشغول باشد، درباره مسائل دنیوی سخن نگوید، شعر نسراید، فحش و سخنان زشت بر زبانش جاری نکند، جدال و خودنمایی نکند و هر اندازه بتواند از سخن گفتن لب فروبندد، بهتر است.»
«چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند؛ در این صورت من چطور می‌توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این‌گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد.»
ز خال کنج لب یار می توان دانست که چشم هاست به دنبال، گوشه گیران را
خال لب تو راهنمایی است بوسه را این عقده، طرفه عقده گشایی است بوسه را
در شعر شاعران بزرگ پارسی از جمله فردوسی، حافظ، مولوی، سعدی و نظامی از ارغوان استفاده بسیار شده است. از رنگ گل‌های درخت ارغوان برای توصیف رنگ شراب یا رنگ لب یار و گاهی از کلمه ارغوان برای اشاره به بهار بهره گرفته شده است.
جکسون گفته بود که تنها دو عمل جراحی بر روی بینی خود و یک شکاف بر روی چانه‌اش ایجاد کرده است. اما چند جراح پلاستیک نظر دادند که او چندین عمل جراحی بینی، پیشانی، چانه، نازک کردن لب و یک جراحی گونه را پشت سر گذاشته است. جکسون بعدها این شایعات را رد کرد.
گاهی برای رعایت بهداشت و برای دفع آسان مدفوعی که ممکن است با آنها تماس پیدا کند، شمع‌های لب به لب با کاندوم پوشانده می‌شود. با این وجود، به دلیل خطر انتقال عفونت‌های مقاربتی، از جمله اچ‌آی‌وی، از انتقال مایعات بدن از فردی به فرد دیگر، نباید آنها را با افراد دیگر به اشتراک گذاشت.
در سرای مردم بی برگ چون مهمان شوی مهر بر لب زن، فضولی را برون در گذار
همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود طرفه شوری به سرم از لب خندان تو بود
می‌برد لعل لب او نشئه از موج شراب می‌کشد دامان زلفش از گریبان گلاب
طغیان و فروکش جزر و مد در طول خط ساحلی منطقه می‌تواند به صورت زیر توضیح داده شود: ارتفاع کم موج جزر و مد از صدها کیلومتر در سطح اقیانوس‌ها براساس چرخش به دور زمین تا زمانی که امواج در آن اقلیم به لب دریا برخورد نماید زیر ماه امتداد پیدا می‌کند. جرم آب توسط گرانش ماه کشیده می‌شود و دهانه رودخانه‌ها را پر می‌نماید. جایی که این جرم آب هیچ راهی برای گریز و پراکنده شدن در اقیانوس نمی‌یابد این امر به تداخل امواج و انباشته شدن آب در دهانه رودخانه‌ها منجر می‌شود. در نتیجه سطح آب بالا می‌آید (سیکل جزر و مد). جزر و مد در مسیر حرکت ماه مجدداً فروکش می‌کند و از سمت اقیانوس دور شده به زمین نزدیک می‌شود و اثر این گرانش روی آب اقیانوس‌ها تدریجاً کاهش پیدا می‌کند.
برگرداناسپ خاکستری رنگ عزیزم، که با یراق و زینی از گلِ نار مجهز شده‌ای. مرا صبح زود به معشوقم برسان، تو جَو بخور که من لب یار را ببوسم.
بجنگ خار دامان و گریبان چنان عاجز که لب در زیر دندان