معنی کلمه سردار کابلی در دانشنامه اسلامی
حیدرقلی کودک چهار ساله بود که استعمار پیر انگلیس سایه سیاه خود را بر اکثر کشورهای شرقی و غربی گسترده بود. در همین امر دولتمردان انگلیس یکی از مهرههای خطرناک و وابسته به استکبار جهانی را در افغانستان به قدرت رساندند. با روی کار آمدن «امیر عبدالرحمن خان» شاه جنایت پیشه و مزدور دست به طرحی استعماری زد که عبارت بود از مخالفت و نابودی مذهب جعفری از هیچ تلاشی دریغ نورزید؛ از کشتار دسته جمعی شیعیان گرفته تا تبعید و به سیاهچال انداختن جمعی از رجال شیعی. نور محمدخان که از سرداران عالی رتبه ارتش محسوب میشد همراه با خانوادهاش به یکی از ایالات مستعمره بریتانیا (هند شهر تاریخی لاهور) تبعید شد. خانواده سردار مدت هفت سال (۱۲۹۷ - ۱۳۰۴ ق) در لاهور مهاجر بودند. در این ایام حیدرقلی فرزند ارشد سردار راهی مکتب خانه و مدارس دولتی گردید. وی در مدت هفت سال تمام پایههای علوم جدید را در لاهور فرا گرفت و در مکتب خانه، علوم دینی و قرآن را آموخت. در حالی که هنوز دوازده بهار از سن حیدرقلی سپری نشده بود از جمله دانشمندان جوان و ریاضیدانان هوشمند لاهور به حساب میآمد. او در عنفوان جوانی در بیشتر علوم و فنون روز صاحب نظر و رأی بود و در میان دانشآموزان شهر لاهور رتبه اول را از آن خود نموده بود، به طوری که معلمان و اساتید کلاس حیدرقلی از فضل آن دانشآموز مهاجر بهره میبردند و نسبت به وی احترام خاصی به جا میآورند. چندی نگذشت که آوازه علمی حیدرقلی شهره شهر گشت. دولت مستعمره هند هر چند گاهی اسباب اذیت و آزار خانواده سردار را فراهم میساخت و با بهانه گیریهای واهی روزگار را بر آنان تنگ میساخت و توسط عوامل دولت دست نشانده کابل چنگ و دندانی علیه سردار مهاجر نشان داده میشد. نور محمدخان مجبور شد شهر لاهور را به قصد عراق، «دیار ابرار و احرار» روزگار ترک نماید. بر این اساس (سال ۱۳۰۴ ق) از مسیر اقیانوس هند دل به دریا زده، وارد بندر ساحلی بصره گردید. او و خانواده وی که سالها در فراق چنین لحظهای دقیقه شماری میکردند هم اکنون از تمنای دیدار و عطر گلگون گلهای محمدی اشک شوق روان میسازند. سردار نور محمدخان توانست برای همیشه خود و فرزندان دلبندش را از توفان حوادث نجات بخشیده، بر ساحل بیکران کشتی نوح اهل بیت خود را بیمه نماید. در محضر خورشید حیدرقلی هم اکنون مهمان خورشید و در محضر امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ قرار گرفته است. او آمده است تا از سرچشمه زلال «قرآن» و کوثر کلام «اهل بیت ـ علیهم السلام ـ» جرعهای بنوشد. حیدرقلی پس از زیارت مزار پیشوایان اسلام و آشنایی با اختران حوزه نجف اشرف نزد اساتید زبده و وارسته نجف چون شیخ علی اصغر تبریزی، تحصیل علوم حوزوی را آغاز کرد. وی پس از شش سال تلاش بیوقفه توانست بر قله رفیع اجتهاد و استنباط علوم اسلامی قرار گیرد. وی در میان طلاب معاصر خود در فضل و دانش نمونه بود و همه او را به حکیم، دانشمند و مجتهد بزرگ میشناختند. مشایخ اجازه حکیم وارسته علامه سردار کابلی پس از کسب مدارج علمی و رسیدن به درجه اجتهاد و فتوا موفق شد از رجال نامی و استوانههای بزرگ حوزه همچون: ۱. آیة الله سید حسن صدر (ره). ۲. آیة الله میرزا محمدعلی دشتی (ره). ۳. آیة الله حاج سید عباس لاری (ره). ۴. آیة الله حاج شیخ عباس قمی (ره). ۵. آیة الله سید یحیی خراسانی (ره). ۶. آیة الله شیخ آقا بزرگ تهرانی (ره). مفتخر به دریافت «اجازه» و نقل روایات گردد. آشنایی با زبان های خارجی سردار همراه با فراگیری علوم معقول (فلسفه، حکمت و هیئت) و منقول (فقه و اصول) به زبانهای زنده جهان (عربی، انگلیسی، عبری و اردو) آشنایی کامل پیدا کرد و با لهجه مخصوص هر زبان قادر به تکلم و محاوره بود و برخی از تألیفات خود را به نگارش درآورد و بعضی از کتب خارجی را ترجمه نمود. وی تحقیقاتی درباره زبان عبری به عمل آورد و برخی از نظرات دانشمند مسیحی عراق (اب انستاس ...) درباره «فقه اللغة» را رد کرد. و نیز کتاب «انجیل برنابا» را از عربی به فارسی درآورده، و با نسخه انگلیسی آن تطبیق داد. وی سرودههایی نیز به زبان اردو و انگلیسی دارد. هجرت از حوزه حکیم گمنام علامه سردار کابلی در اوج شکوفایی علمی و در بحبوحه جوانی و رسیدن به قله بلند اجتهاد آهنگ هجرت از حوزه را به صدا درآورد و در تاریخ ۱۳۱۰ ق همراه خانواده به قصد تبلیغ اسلام و انجام رسالت برای تنویر و ارشاد جامعه اسلامی، با حوزه وداع گفت. با اینکه همه نوع امکانات برای او فراهم بود و هیچ گونه مشکل سیاسی و مالی او را تهدید نمیکرد، با کولهباری از علم و حکمت، حوزه را رها نموده، وارد سرزمین باختران گردید. آن روز شهر باختران از محرومترین مناطق غرب ایران به حساب میآمد. با رسیدن کاروان زائر کربلا شهر غرق در شادی و شعف گردید. مردم آن دیار به گرمی از سردار کابلی استقبال نمودند و او را همچون نگینی در بر جان گرفتند از آن روز به بعد شهر باختران منزلگاه ستارگان علم و حکمت گردید و هر چند مدت کاروانی از عالمان و شاگردان مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و پیروان سایر مذاهب برای دیدار و کسب فیض از خرمن علوم سردار وارد این دیار میشدند و در طول سال مهمانخانه سردار آکنده از دانشمندان و دانش پژوهان علوم اسلامی و زائران حرم امام حسین ـ علیه السلام ـ بود که برخی از آنان آشنا به «علوم غریبه» بودند. از آن میان شیخ عبدالرحمن مکی بود که از وی فن کیمیاگری را آموخت. هجرت ناباورانه علامه بزرگوار، فقیه روزگار، حوزههای علمیه را تکان داد. البته باید یادآور شد که سردار تنها مهاجر حوزه نبود بلکه بزرگان دیگری هم قبل از ایشان پس از اتمام یک دوره از دروس حوزه و رسیدن به اعلا مراتب معرفت و صعود بر سکوی وعظ و خطا به حوزه را ترک گفته، به شهرهایی چون بلخ و بخارا و ... هجرت نمودهاند و امروز حضور چشمگیر پیروان تشیع در هند و چین و کشمیر مرهون زحمات همین ستارگان تابناک حوزه هاست. چه بسزاست سیره سلف احیا گردد و تنی چند از امروزیان نیز همانند سردار کابلی و فاضل هندی حوزه را برای سامان بخشیدن اوضاع دینی دیار خود ترک گویند و بدان سرزمینها رو کنند. آثار تمرکز فکری سردار بسیار عالی بود. با اینکه در میان مردم و همواره مأنوس با آنان بود از فعالیتهای علمی و کنکاش در علوم تجربی و فکری غافل نشد. چه بسا در تحقیقات و تألیفات خود بیشتر از حوزه درس و بحث موفق بوده و شبانه روز بهترین لحظات زندگی خود را صرف مطالعه و تحقیق و فراگیری علوم و فنون میکرد در پی همین پشتکاری که داشت فن «کیمیا» گری را در باختران از دانشمندانی که با وی دیدار داشتند آموخت و به نتایجی بسیار ارزنده دست یافت. وی تا آخرین دقایق عمرش از کتاب، قلم و دوات فاصله نگرفت. همیشه مینوشت و تفکر میکرد. هم اکنون آثار ارزشمندی در زمینههای مختلف از وی به یادگار مانده است که بیشتر آنها به صورت پراکنده در کتابخانههای عمومی و شخصی در ایران وجود دارد از مجموع ۳۲ جلد تألیفات وی به تعدادی اشاره میگردد: ۱. کتاب اربعین (این کتاب حاوی چهل حدیث در فضایل امام علی ـ علیه السلام ـ از طرق اهل سنت میباشد.) ۲. نظم باب حادی عشر. ۳. شرح دعای صباح. ۴. درّ النثیر. ۵. رساله در معرفت (جوّ) . ۶. غایه التعدیل (قبله شناسی). ۷. ترجمه انجیل برنابا و ... قبله شناس علامه مجلسی (ره) محدث بزرگ شیعه معتقد بود که محراب قبله مسجد مدینه از سوی سلاطین جور از جایگاه اصلی خود منحرف گردیده است. با اینکه سردار کابلی اکثر محراب های موجود زمان خود را منحرف، از قبله میدانست و خود با اندک انحراف از محراب مساجد نماز میگزارد، با نبوغی که در هیئت و حکمت داشت توانست با فرمولهای پیچیده ریاضی مسأله «انحراف قبله مسجد مدینه» را رد و حکیمانه مدعای خویش را اثبات نماید. وی معتقد است که محراب مسجد مدینه صد در صد درست و طبق موازین ریاضی و هیئت است و حتی انحراف نداشتن قبله مسجد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را از معجزات بارز مکتب اسلام دانسته و دلایلی در این باره اقامه نموده است. انس با کتاب سردار بیشتر اوقاتش را صرف مطالعه یا نوشتن کتاب میکرد، از کتبی که همیشه در کنار خود میگذاشت و دم به دم به آنها مراجعه میکرد «تاج العروس» و «دائرة المعارف بریتانیا» بود و کمتر شب و روزی بر او میگذشت که ریاضیات مطالعه نکند. اکثر کتب کتابخانهاش را خوانده بود و هر کتابی را که میخرید ضمن مطالعه، اغلاط آن را تصحیح میکرد و برای بیشتر کتابهای مهم خود که چاپ قدیم و فاقد فهرست بودند، فهرست تهیه میکرد و حاشیه میزد. خط سردار او علاوه بر فضایل و مناقبی که داشت هنرمند خوبی بود و در خط نستعلیق و شکسته قلمی توانا و نقش آفرین داشت. نمونه این دو خط را میتوان از حواشی سردار بر کتاب «شهاب» تألیف قاضی ابو عبدالله خضاعی و در «غایة التعدیل» مشاهده نمود که هر دو کتاب به طریق افست چاپ گردیده است. آیینه اخلاق سردار کابلی نه فریفته دنیا شد و نه مغرور دانش خود او از آغاز تا آخر عمر، طلبه به معنای واقعی کلمه بود و نه به فکر جاه و مقام افتاد و نه به یاد لشکر و حشم. از تمام وجود او عزت و شرف میبارید. به غنای عجیبی دست یافته بود. در چهرهاش آثار کبر و نخوت دیده نمیشد انسانی بود قانع، صبور، خوشرو و خوش لهجه. وقتی راه میرفت زمین را مینگریست و وقتی مینشست در حال فکر کردن بود. وقتی به کسی میرسید با تبسم احوالپرسی میکرد و اگر سخن از علم و فضل او به میان میآمد میگفت: «من ذرهای بیش نیستم.» و ... او ظاهری ساده و بیآلایش داشت. لباس ساده میپوشید، ساده سخن میگفت و غذای ساده میخورد مهربان بود و با مردم صمیمانه مینشست و صادقانه برخورد میکرد. از تمام وجودش اخلاص و صفا نمایان بود. ادب و تواضع آن مرد کریم، دوستان و آشنایانش را به شگفتی وا میداشت. بزرگانی که به کرمانشاه وارد میشدند و اشتیاق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به دیدن آنها میرفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازدید داشته باشد. وی این احترام را نسبت به هر شخصی مراعات میکرد بدون آنکه ملاحظهای به مقام و مرام و مسلک طرف داشته باشد. وفات سرانجام حکیم فرزانه دانشمند برجسته، ستاره خاور، مهاجر گمنام علامه حیدرقلی، در عالم هجرت و غربت پس از نیم قرن و اندی تلاش، بررسی و نشر معارف اسلامی، در سحرگاه جمادی الاول ۱۳۷۲ ق. در حال راز و نیاز با ذات بینیاز در سر سجاده نماز در ۷۹ سالگی با قلب آرام و ضمیر امیدوار از آسمان باختران غروب کرد و حوزههای علمیه و سرداران علم و معرفت را از رحلت خود عزادار و سیاهپوش ساخت. پس از مراسم تشییع و عزاداری در باختران تابوت سردار را طبق وصیت خودش به نجف اشرف انتقال دادند. پیکر مطهر او در چهارم جمادی الاول ۱۳۷۲ ق. در میان اشک و آه طلاب و رجال بزرگ حوزه نجف تشییع و در قبرستان وادی السلام در جوار مرقد مطهر «ابوتراب» امام علی ـ علیه السلام ـ به خاک سپرده شد. منبعسایت اندیشه قم
[ویکی اهل البیت] حیدر قلی خان قزلباش یا سردار کابلی عالم دینی، فیلسوف، فقیه اصولی، محدث، متکلم، رجالی، مورخ و ریاضیدان قرن چهاردهم قمری بود. اصل او از ایران و از قزلباشان است اما او در کابل به دنیا آمد.
علامه حیدرقلی فرزند سردار نور محمدخان (از سرداران عالیرتبه ارتش افغانستان) در هیجدهم محرم 1293 ق. مطابق با 25 بهمن ماه 1254 ه. ش در محله «چنداول» کابل، به دنیا آمد. او از خاندان های معروف طایفه قزلباش های افغانستان بوده است و این قزلباش ها گویا از اعقاب کسانی باشند که همراه قشون نادرشاه به افغانستان رفتند و در آنجا مقیم شدند. و اعقاب همگی آنها همچون اسلافشان شیعه بودند.
سردار کابلی پس از مرگ پدرش (در سن 31 سالگی او)، لقب پدر را به ارث برد و سردار کابلی نام گرفت.
حیدرقلی کودک چهار ساله بود که استعمار انگلیس سایه سیاه خود را بر اکثر کشورهای شرقی و غربی گسترده بود. در همین راستا دولتمردان انگلیس یکی از مهرههای خطرناک و وابسته به استکبار جهانی را به نام «امیر عبدالرحمن خان» در افغانستان به قدرت رساندند. «امیر عبدالرحمن خان» از همان ابتدای حکومت شروع به مخالفت و نابودی مذهب جعفری و کشتار دسته جمعی شیعیان نمود و نور محمدخان را که از سرداران عالی رتبه ارتش محسوب میشد همراه با خانوادهاش به یکی از ایالات مستعمره بریتانیا (هند شهر تاریخی لاهور) تبعید نمود.
خانواده سردار مدت هفت سال (1297 - 1304 ق) در لاهور مهاجر بودند. سردار کابلی از سن پنج سالگی در لاهور به تحصیل اشتغال جست و علاوه از آنچه در مدرسه می آموخت از معلم سر خانه نیز استفاده می کرد. معلم او شخصی بود به نام سید سلامتعلی که سردار کاربلی در نزد او انگلیسی و ریاضی را می آموخت. او در همین شهر به سبب اختلاط با مردم هندی را نیز فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده و خدمتکاران و اطرافیان خود را به عراق برد و در کاظمین ساکن کرد. در عراق سردار کابلی همچنان به تحصیلات کلاسیک خود ادامه داد و در ضمن آن در نزد همان معلم وی در ریاضیات و انگلیسی که به همراه آنان مهاجرت کرده بود تحصیل نموده آنها را تکمیل نمود. همچنین در نزد یکی مدرسین عالیمقام آن روز به نام شیخ علی اصغر تبریزی که سردار خود از او با تجلیل نام می برده و او را ادیبی فقه و متکلمی عارف معرفی می نموده است ادبیات و فقه و اصول و کلام را فراگرفت.
در این ایام او به واسطه رفت و آمد پدرش در عتبات و دیدار او با عالمان عراق با محدث نوری و سید حسن صدر آشنا می گردد و از ارشادات و تشویق های آنها در مطالعات خود بهره مند می گردد. به عنوان نمونه با توصیه مرحوم صدر الفیه ابن مالک و تجرید الکلام خواجه طوسی را حفظ می نماید.
پدر سردار کابلی در تابستان ها به جهت گرمی هوای عراق به ناحیه غربی ایران می آمد و فصل تابستان را در آنجا می گذراند. در نتیجه این مسافرت ها کم کم با سرشناسان و علمای کرمانشاه آشنا گردید و آنان او را تشویق کردند که به ایران بیاید و در کرمانشاه سکونت گزیند. سردار نور محمد خان این پیشنهاد را پذیرفت و در 1310 ق به کرمانشاه آمده و در آنجا اقامت نمود. و املاکی را نیز جهت زراعت وادراه امور خود و اطرافیان در انجا خریداری نمود که پس از وفات او مدتی در دست علامه حیدرقلی کابلی بود که البته بعدها گماشته علامه بر املاک، در امانت خیانت نموده آنها را غصب نمود.
سردار کابلی نیز در خدمت پدر عازم ایران شد. در هنگام ساکن شدن در کرمانشاه گر چه از عمر سردار کابلی 17 سال بیشتر نمی گذشت اما چون از تربیت کامل و تحصیلات مرتبط برخوردار شده بود جوانی فاضل و آراسته به کمالات نفسانی شناخته می شد. او در کرمانشاه نیز همچنان شبانه روز به آموختن انواع علوم و فنون مشغول بود. وعلاوه از استفاده از عالمان آن دیار از عالمانی که از راه کرمانشاه به عراق می رفتند یا از آنجا باز می گشتند و مدتی را در کرمانشاه می ماندند استفاده می نمود. و آنان را به منزل دعوت می کرد و گاهی چند ماه با وسائل رفاه و آسایشی که در اختیار داشت از آنان در انجا پذیرایی می نمود و از خوان فضل و کمال آنها بهره می برد.