عقله

عقله

معنی کلمه عقله در لغت نامه دهخدا

( عقلة ) عقلة. [ ع َ ل َ ] ( ع اِمص ) بند آمدن زبان از سخن. ( از اقرب الموارد ).
عقلة. [ ع ُ ل َ ] ( ع اِ ) شکلی است از اشکال رمل. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از منتهی الارب ). شکلی است منحوس از اشکال رمل. ( غیاث اللغات ). || بندی است از بندهای کشتی. ( منتهی الارب ):لفلان عقلة یعقل بها الناس ؛ هرگاه با مردم کشتی میگیرد پایهای آنان را می بندد و آن همان شغزبیه است. ( ازاقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || آنچه بدان بسته شود چون قید یا عقال. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه عقله در فرهنگ عمید

۱. بند، بندی که بر دست یا پا ببندند.
۲. از اشکال رَمل.

معنی کلمه عقله در فرهنگ فارسی

شکلی است از اشکال رمل بدین صورت بندی است از بندهای کشتی

معنی کلمه عقله در دانشنامه عمومی

عقله ( به عربی: العقلة ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان تبسه واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه عقله

دل از تو بر گرفتن بر دیگری نهادن در عقله این نگنجد در خاطر آن نباشد
و روی: ان زاد زادت حتّی تعلو قلبه فذلکم الرّان الّذی ذکره اللَّه فی کتابه: کَلَّا بَلْ رانَ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ‌ قال الحسن: هو الذّنب علی الذّنب حتّی یموت القلب. و اصل الرّین الغلبة، یقال: رانت الخمر علی عقله ترین رینا اذا غلبت علیه فسکر و معنی الآیة: غلب علی قلوبهم المعاصی و احاطت بها حتّی غمرتها.
و قال: کرم الرجل دینه و تقواه و اصله عقله و حسبه خلقه.
نوشته است چنین روشن ابن عقله چشمم مدایح تو بنطمی چو آب در دو مجلّد
ز یک فرد ودو زوج و فرددگر شودشکل عقله عیان در نظر
«إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ» ای ما هو الّا رجل به جنون سوداء لغلب علی دماغه فتنقص من عقله و رأیه و لجنونه یأتی بمثل هذا و طمع فیما طمع، «فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ» ای انتظروا حتی یموت فتنجوا منه و لا تقتلوه یفیق من جنونه فیدع هذا، او یستبین جنونه فیعذر، «قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ» لمّا ایس نوح من ایمانهم قال ربّ انتقم لی و اهلکهم بسبب تکذیبهم ایّای.
بقوله صلی اللَّه علیه و آله و سلم: «قسّم اللَّه العقل علی ثلاثة اجزاء فمن کانت فیه کمل عقله و من لم تکن فیه فلا عقل له: حسن المعرفة باللّه، و حسن الطاعة للَّه، و حسن الصبر علی امر اللَّه».
حدیث دل و عقله از ما مپرس که ما ترک این ماجرا گفته ایم
دو خط که دو نقطه در دو حدش شد عقله و اجتماع ضدش