سمبه

معنی کلمه سمبه در لغت نامه دهخدا

سمبه. [ س ُ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) قطعه استوانه ای شکلی چوبی یا فلزی که در پر کردن تفنگ و توپ و جز آن بکار میبرند. || هر استوانه متحرکی که در درون استوانه تلمبه ای حرکت میکند. ( از ناظم الاطباء ). سنبه. رجوع به این کلمه شود.

معنی کلمه سمبه در فرهنگ عمید

= سنبه

معنی کلمه سمبه در فرهنگ فارسی

۱ - آلتی به شکل میله ای فلزی که برای پر کردن تفنگهای سر پر یا تمیز کردن لوله تفنگهای معمولی به کار رود .
قطعه استوانه ای شکلی چوبی یا فلزی که در پر کردن تفنگ و توپ و جز آن بکار میبردند .

جملاتی از کاربرد کلمه سمبه

مزیت اصلی آهنگری پرسی، در مقایسه با آهنگری سقوط چکشی، توانایی آن در شکل‌دادن به قطعات نهایی است. آهنگری سقوط چکشی معمولاً فقط سطوح قطعه کار را در تماس با چکش و سمبه تغییر شکل می‌دهد؛ داخل قطعه کار نسبتاً بی تغییر باقی خواهد ماند. یکی دیگر از مزایای این فرایند آگاهی نسبت به میزان نرخ کرنش بخش جدید می‌باشد. با کنترل میزان فشرده سازی عملیات آهنگری پرسی، می‌توان کرنش داخلی را کنترل کرد.