سحور

معنی کلمه سحور در لغت نامه دهخدا

سحور. [ س َ ] ( ع اِ ) آنچه در رمضان به آخر شب خورند. ( غیاث ) ( آنندراج ). آنچه سحرگاه خورند. ( مهذب الاسماء ). آنچه روزه گیران بسحر خورند. آنچه سحرگاه خورند از طعام یا شراب. ( از اقرب الموارد ) :
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از می کنند روزه گشا طالبان یار.حافظ.
سحور. [ س ُ ] ( ع مص ) سحور خوردن. || ( اِ ) ج ِ سَحَر. ( منتهی الارب ) :
تر و تازه خزان تو چوبهار
خوش و خرم روان تو چو سحور.
مسعودسعد ( دیوان چ رشید یاسمی ص 269 ).
- مقطعة السحور، و کذا مقطعة الاسحار ؛ خرگوش است و این اسم او را به طریق تفأل است یعنی شش او پاره پاره باد. و بعضی گویند مقطعة السحور بکسر طاء بخاطر سرعت و سخت دویدن آن چنانکه گویی ریه خود را در شدت دویدن میشکافد. ( ازمنتهی الارب ).

معنی کلمه سحور در فرهنگ عمید

غذایی که برای روزه گرفتن هنگام سحر بخورند.

معنی کلمه سحور در فرهنگ فارسی

سحور خوردن یا جمع سحر

معنی کلمه سحور در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سحور از الفاظی است که در فقه کاربرد دارد.
سَحور به معنای سحری می باشد.
کاربرد سَحور در فقه
از آن در باب صوم نام برده اند.بر کسی که قصد روزه گرفتن، بویژه در ماه رمضان دارد، مستحب است سحری بخورد. کمترین اندازه سحری، نوشیدن آب و برترین آن، خوردن خرما، سویق (قاووت) و کشمش است و زمان سحری خوردن، هرچه به طلوع فجر (اذان صبح) نزدیک تر باشد افضل است.

جملاتی از کاربرد کلمه سحور

تا بجوشد زین چنین ضرب سحور در دُرافشانی و بخشایش بحور
زشکل غنچه صبا سفرها گشاید باز چو عندلیب زنده از پی سحور صلا
ای خیالت در دل من هر سحور می‌خرامد همچو مه یک پاره نور
اولا وقت سحر زن این سحور نیم‌شب نبود گه این شر و شور
هنگام سحور جلوه پیر خوش است در وقت نهار قوت نیم سیر خوش است
سوی گورستان برو وقت سحور پهلوی دیوار هست اسپید گور
روشنست این لیکن از طمع سحور آن خورنده چشم می‌بندد ز نور
نصف آن شامش بدی، نصفی سحور وز قناعت، داشت در دل صد سرور
مستان شبانه را بشارت ساقی به سحور می‌خرامد
شبم چو روز قیامت دراز گشت ولی دلم سحور تو خواهد سحر چه سود کند