معنی کلمه سال و ماه در لغت نامه دهخدا
همی حسد کنم و سال و ماه رشک برم
بمرگ بوالمثل و مرگ شاکر جلاب.ابوطاهر خسروانی.همه کبر و لافی بدست تهی
به نان کسان زنده ای سال و ماه.معروفی.گفتم زمانه خاضع او باد سال و ماه
گفتا خدای ناصر او باد جاودان.فرخی.سپید آمدی سنگ او سال و ماه
جز اندر زمستان که بودی سیاه.اسدی.او میر نیکوان جهان است و نیکویی
تاج است سال و ماه مر او راو گرزن است.یوسف غروضی.رجوع به سال و مه شود.