معنی کلمه زرچوبه در لغت نامه دهخدا
شمال زرفشان هر روز طاووسان بستان را
نهد زرچوبه بر منقار و مالد زعفران بر پر.عثمان مختاری ( از انجمن آرا ).ز تسعین خرخمخانه سازم خمره مرهم
بریزم اندر او سیماب و زرچوبه برون آرم.سوزنی.با بیخ کوه کورگ زرد دارد
زرچوبه را چه بیخ و چه رگ باشد.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 867 ).رجوع به زردچوبه شود.