معنی کلمه سخت بازو در لغت نامه دهخدا
سعدیا تن به نیستی در ده
چاره سخت بازوان اینست.سعدی.چنان سخت بازو شد و تیز چنگ
که با جنگجویان طلب کرد جنگ.سعدی. || حمایت. ( انجمن آرا ). صاحب حمایت. ( برهان ). غیرتمند. غیرتی :
درمی چند ریخت درمشتش
سخت بازو بزر توان کشتش.سعدی.