ضروریه

معنی کلمه ضروریه در لغت نامه دهخدا

( ضروریة ) ضروریة. [ ض َ ری ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث ضروری. ضروریه مطلقه ، قضیه موجهه ای که در آن حکم بشود بضرورت نسبت ثبوتیه یا سلبیه بین موضوع و محمول مادام که ذات موضوع موجود است. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: عند المنطقیین قضیة موجهة بسیطة حکم فیهابضرورة ثبوت المحمول للموضوع او بضرورة سلبه عنه مادام ذات الموضوع موجودة کقولنا کل انسان حیوان بالضرورة و لا شی من الانسان بحجر بالضروره. سمیت ضروریة لاشتمالها علی الضرورة و مطلقة لعدم تقیید الضرورة فیها بوصف او وقت. هکذا فی شرح المطالع. و سیدشریف جرجانی در تعریفات گوید: ضروریة المطلقة هی التی یحکم فیها بضرورة ثبوت المحمول للموضوع او بضرورة سلبه عنه مادام ذات الموضوع موجودة. اما التی حکم فیها بضرورةالثبوت فضروریة موجبة کقولنا کل انسان حیوان بالضرورة فان الحکم فیها بضرورة ثبوت الحیوان للانسان فی جمیع اوقات وجوده و اما التی حکم فیها بضرورة السلب فضروریة سالبة کقولنا: لا شی من الانسان بحجر بالضرورة سلب الحجر عن الانسان فی جمیع اوقات وجوده. سته ضروریه. رجوع به ترکیب ضروریات سته ذیل «ضروریات » شود.

معنی کلمه ضروریه در فرهنگ فارسی

تانیث ضروری، هرچه که وجودش لازم ومورداحتیاج باشد
( صفت ) مونث ضروری . یا ضروریه مطلقه . قضیه موجهه که در آن حکم شود به ضرورت نسبت ثبوتیه یا سلبیه بین موضوع و محمول مادام که ذات موضوع موجود است .
تانیث ضروری ٠ ضروریه مطلقه

جملاتی از کاربرد کلمه ضروریه

و در بعضی از احادیث آن را موجب دخول نار فرموده‌اند از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که شش طایفه به جهت شش چیز، پیش از محاسبه داخل آتش خواهند بود: یکی از آنها صحرانشینان و سکنه قرا و مواضعی که از اهل علم خالی است به سبب جهل و نادانی که دارند» و بعد از این ها متذکر شرافت علم شود و ملاحظه آنچه در فضیلت آن رسیده بنماید همچنان که بعضی از آن مذکور خواهد شد، پس از خواب غفلت بیدار و سعی و اجتهاد در دفع جهل خود نماید و جد و جهد در تحصیل علوم ضروریه از اهل آن کند.
و از زن به این قدر بسازد که سورت قوت شهویه او را بکشند و رفع مشاغل ضروریه او را بکند و در خصوص مال، باید اگر کاسب باشد همین که به قدر احتیاج آن شبانه روز را کسب کرد کسب را ترک کرده مشغول امر دین خود شود و اگر ملکی یا مستقلی داشته باشد شرط زهد آن نیست که آن را دست بردارد.