رنج دیده. [ رَ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مشقت دیده. محنت کشیده. تحمل زحمت و تعب کرده. به سختی و تعب گرفتار شده : کشیدی ورا گفت بسیار رنج کنون برخور ای رنج دیده ز گنج.فردوسی.خروشید کای رنج دیده سوار بدین داستان کهن گوش دار.فردوسی.چو بیدار شد رنج دیده ز خواب ز خوی دید جای پرستش پرآب.فردوسی.
معنی کلمه رنج دیده در فرهنگ عمید
آن که به رنج و زحمت گرفتار شده، محنت کشیده.
معنی کلمه رنج دیده در فرهنگ فارسی
مشقت دیده محنت کشیده تحمل زحمت و تعب کرده
جملاتی از کاربرد کلمه رنج دیده
چرا رفتی ای رنج دیده ز گنج کسی را سزد گنج کو دید رنج
هم از گرگان دنیا رنج دیده هم از کِرمان بسی سختی کشیده
الهی در آتش حسرت آویختیم چون پروانه در چراغ، نه جان رنج دیده نه دل اَلَم داغ.
خروشان گشت طفل رنج دیده که بخروشد بسی پی برکشیده
فرنگیس با رنج دیده پسر به خواب اندر آورده بودند سر
شد مدتی مدید که خاک جناب تو در چشم رنج دیده من بنده توتیاست
زبان گشوده به او از خوبی لفظ فصیح چه گفت گفت ای رنج دیده دوران