ماثر

معنی کلمه ماثر در لغت نامه دهخدا

( مآثر ) مآثر. [ م َ ث ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَأثَرَة و مَأثُرَة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). آثار و نشانهای نیک و کارهای پسندیده. ( آنندراج ) ( غیاث ). نشانهای نیک و کارهای پسندیده که از کسی باقی ماند. ( ناظم الاطباء ). مفاخر. مکارم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و شرح مآثر و مناقب او دراز است و بر آن کتابی معروف هست. ( فارسنامه ابن البلخی ص 88 ). و مآثر بسیار داشت و آبهای خوزستان ، او قسمت کرد ( فارسنامه ابن البلخی ص 61 ). مآثر خداوند عالم خلداﷲملکه بر ایشان روشن و پیداست. ( فارسنامه ابن البلخی ص 2 ). و مآثرملکانه ، که در عنفوان جوانی و مطلع عمر از جهت کسب ممالک بجای آورده است امروز قدوه ملوک دنیا و دستورشاهان گیتی شده است. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 9 ). و آن را از قلاید روزگار و مفاخر و مآثر شمرد. ( کلیله ایضاً ص 125 ). کشتن شنزبه و یادکردن مقامات مشهور و مآثر مشکور که در خدمت من داشت. ( کلیله ایضاً ص 129 ).
بجز سخا و کرم نیست در دلش سودا
چنین بود به حقیقت مآثر سؤدد.سوزنی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).و آسمان معالی را به محامد و مآثر برافراشتی و مناقب خویش را نجوم ثواقب سپهر ایام گردانیدی. ( تاریخ بیهق ص 82 ).
زهی به تقویت دین نهاده صد انگشت
مآثر ید بیضات دست موسی را.انوری.اگر درمحامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه... خوض و غور شود... ( سندبادنامه ص 17 ). و آن چندان مساعی حمید و مآثر مرضی که... ( سندبادنامه ص 18 ). از مساعی حمید و مآثر مرضی و مشکور... ( سندبادنامه ص 7 ). مزین به مناقب شاهی و محلی به مآثر پادشاهی ( سندبادنامه ص 250 ). سلطان روز بروز آثار مآثر و انوار مفاخر او را در تزایدمی دید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 397 ). این مسند جز از بهر آرایش به مآثر و معالی او ننهاده اند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 357 ). از انوار مآثر ومفاخر او بهره ای تمام یافته. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 437 ). و اهل تمیز را اندک از بسیار بود و رمزی در تقریر فضایل و مآثر وافی. ( ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 275 ). میان اقران جنس خویش به انواع محامدو مآثر شهرتی هرچه شایعتر داشته است. ( مرزبان نامه ص 257 ). اشارتی راندند که برای تخلید مآثر گزیده و تأیید مفاخر پسندیده پادشاه وقت... تاریخی می باید پرداخت. ( جهانگشای جوینی ). صیت محاسن ایام و لطایف اکرام آل برمک را به خاک افکنده و جراید عواید و دفاتر مآثر آل فرات را به آب فرو داده. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 1 ). او را آثار عظیم باقی است ، در ذکر مآثر او مجلدات پرداخته اند. ( تاریخ گزیده ).

معنی کلمه ماثر در فرهنگ معین

( مأثر ) (مَ ثِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مأثره ، کارهای نیک و پسندیده .

معنی کلمه ماثر در فرهنگ عمید

( مآثر ) آثار نیکو که از کسی باقی مانده باشد.

معنی کلمه ماثر در فرهنگ فارسی

کارهای نیک وپسندیده، و آثارنیکوکه ازکسی باقی مانده باشد
( اسم ) جمع ماثره . و ماثره : ۱- اعمال پسندیده آثار نیکوی باقی خلفا و ماثر ایشان رضوانالله علیهم اجمعین . ۲- مکرمتهای موروثی .
اثر

جملاتی از کاربرد کلمه ماثر

شاه غازی ‌که چون ماثر دین تا قیامت بماند آثارش
چون بشکنی صف اعدا که به عالم هر جا که دعا هست ماثر صدف توست