لاویج

معنی کلمه لاویج در لغت نامه دهخدا

لاویج. ( اِخ ) از بلوکات ناحیه نور و مازندران. عده قرای آن 15 و مرکز آن لاویج و جمعیت تقریبی آن 2055 نفر و محدود است از شمال به میان بند و از شرق به ناتلکنار و از جنوب به میان رود علیاو از مغرب به هلوپشه. و مساحت آن در حدود بیست فرسنگ باشد. رابینو در سفرنامه خود ( ص 110 بخش انگلیسی ) بنقل از ظهیرالدین مرعشی لاویج را از توابع کجور ذکر کند و «لاویجی » را از توابع نور رجوع به لاویجی شود.
نام یکی از دهستانهای بخش نور، شهرستان آمل واقع در جنوب سولده و باختر آمل در سینه کوهستان جنگلی. هوای آن معتدل و مرطوب. آب قراء آن از چشمه سار. محصول عمده آن غلات و لبنیات. شغل اهالی گله داری است و در آبادیهای تنگه از قدیم الایام تهیه ساچمه که سرب آن از محل بدست می آید معمول است. در ارتفاعات جنوبی سه مزرعه بنام ایزوا و میرخمند و خورتاب رود وجود دارد که محل ییلاق سکنه دهستان میباشد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

معنی کلمه لاویج در فرهنگ فارسی

دهستانی است از بخش نور شهرستان آمل ( مازندران ) جنوب سولده و باختر آمل . جنگل کوهستانی معتدل و مرطوب دارای ۱۱ ده ۱۶٠٠ تن سکنه .
از بلوکات ناحیه نور و مازندران

جملاتی از کاربرد کلمه لاویج

این روستا در دهستان لاویج قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳ نفر (۵خانوار) بوده‌است. مردم این روستا به زبان مازندرانی صحبت میکنند.