قضیت
معنی کلمه قضیت در دانشنامه اسلامی
معنی قَضَیْتُ: به پایان بردم - تمام کردم(کلمه قضاء به معنای حکم است ، و اگر با حرف علی متعدی شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ " کنایه از این است که با کشتنش کارش را تمام کرد معنای جمله این است که : موسی (علیهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مش...
معنی قَضَیْتَ: حکم کردی(کلمه قضاء به معنای حکم است ، و اگر با حرف علی متعدی شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ " کنایه از این است که با کشتنش کارش را تمام کرد معنای جمله این است که : موسی (علیهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و یا دفع کرد...
معنی لَا یَجِدُواْ: نیابند ( در عبارت "فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّیٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیْتَ "جزمش به دلیل " حتی " است)
ریشه کلمه:
قضی (۶۳ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه قضیت
لوقضی بالنوال لی وطرا قضیت بالثناله اوطار
قلم را زین قضیت قصه مسرای که در عالم صفایی محرمی نیست
تن کاست زین رزیت هم شاه و هم گدا را دل سوخت زین قضیت هم پیر و هم جوان را
و گفت: دروغ و راستاندر سخن بدان اضافت راه یافت باثبات یا بنفی که گفت «سرای فلان است» و یا «سرای فلان نیست» و سخن راست اضافت و اثبات چیزی باشد بچیزی کآن مر او را باشد یا نفی کردن چیزی بلاشد از چیزی که آن مر اورا نباشد؛ و این دو قضیت راست باشد بی هیچ دروغی و دروغ آن باشد که اثبات کرده شود چیزی مر چیزی را که آن مر او را نباشد، چنانک کسی گوید «آتش سرد است«، یا گوید «آتش گرم نیست» و این نفی چیزی باشد از چیزی کآن چیز مر اوراست، چنانک گرمی مر آتش راست؛ و این دروغ باشد. این سخن فلاسفه است اندر اقسام سخن و ممکنی دروغاندر یک قسم ازین اقسام، بیرون از آن دیگر قسمها این مقدار از سخن فیلسوف منطقی یاد کردیم از بهر جدایی اقسام سخن بر چهار قسم، که این مرد سوال از آن کرده است؛ و دانستن که چگونه سخن بچهار قسم است و غرض ازین تقسیم چیست، فریضه ترست از پرسیدن که چرا سخن بچهار قسم است و بشرح اقسام دیگر مشغول نشدیم از سخن، تا از غرض فرو نمانیم.
و خاص الخواص را زنا ایشان اندیشه دل باشد فیما دون الحق، اگر غیری را بسرّ خود راه دهند در طریقت آن ازیشان زنا شمردند حد ایشان انقطاع است از علائق و اعتزال از خلائق، قال اللَّه تعالی: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ». قوله: «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»، قال بعضهم ان کنتم من اهل مودّتی و محبتی فخالفوا من یخالف امری و یرتکب نهیی فلا یکون محبّا من یصبر علی مخالفة حبیبه قال. الجنید: الشفقة علی المخالفین کالاعراض عن الموافقین، جنید گفت در وقت مخالفت بر مخالفان شفقت بردن چنان است که در حال موافقت از موافقان اعراض کردن، رحمت کردن بر موجب شریعت نیکوست و پسندیده و الراحمون یرحمهم الرحمن. امّا بر قضیت طبع و عادت بوقت مخالفت رحمت کردن شرط نیست و بر اقامت حدود تهاون روا نیست یقول اللَّه تعالی: «وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ»، و اعجب آنست که میفرماید ما را که: رحمت مکنید و آن گه خود رحمت میکند که بر وی ایمان نگه میدارد و بجفا و معاصی از وی نمیبرد و توبه و عفو بر وی عرض میکند و وعده مغفرت میدهد که: «یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ» چون با عاصی گنهکار چنین است چگویم که با مطیع فرمان بردار چون است.
قنوت من به نماز و نیاز در این است که عافنا و قنا شر ما قضیت لنا
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «انّما انا بشر و انتم تختصمون الی و لعلّ بعضکم ان یکون الحن بحجته من بعض فأقضی له علی نحو ما اسمع منه، فمن قضیت له بشیء من حق اخیه فانّما اقطع له قطعة من النار.