قشیری

معنی کلمه قشیری در لغت نامه دهخدا

قشیری. [ ق ُ ش َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قشیربن خزیمةبن مالک بن سلامان بن اسلم بن افصی. ( لباب الانساب ). رجوع به قشیربن خزیمة... شود.
قشیری. [ ق ُ ش َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قشیربن کعب. و قبیله قشیری قبیله بزرگی است و دانشمندانی بدان منسوبند. ( لباب الانساب ). رجوع به قشیربن کعب... شود.
قشیری. [ق ُ ش َ ] ( اِخ ) ابونصر. رجوع به ابونصر قشیری شود.
قشیری. [ ق ُ ش َ ] ( اِخ ) بهزبن حکیم بن معاویةبن حیده. از محدثان و دانشمندان است. وی از پدر و جد خود و نیز از زرارةبن ادنی روایت کند و از او ثوری و حمادان و جز ایشان روایت دارند. او از محدثان کثیرالخطاست. ( لباب الانساب ).
قشیری. [ ق ُ ش َ ] ( اِخ ) عبدالرحیم بن عبدالکریم بن هوازن ، مکنی به ابونصر. از علمای نیشابور است. وی در سفر حج از بغداد دیدن کرد و در آنجا به وعظ و ارشاد مردم سرگرم شد و سخنان وی درمیان حنبلیان و شافعیان شورشی به پا کرد و برای آنکه فتنه فرونشیند نظام الملک وی را به اصفهان خواند. وی در اصفهان مورد احترام قرار گرفت و به نیشابور مراجعت کرد و به تدریس و ارشاد مردم مشغول شد تا فالج گردید و به سال 514 هَ. ق. وفات یافت. او راست : المقامات و الآداب خطی در تصوف و وعظ. ( مرآة الجنان 3:210 ) ( البدایة و النهایه 12:187 ) ( زرکلی چ 2 ج 4 ص 120 ).
قشیری. [ ق ُ ش َ ] ( اِخ ) عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک بن طلحه نیشابوری ، از بنی قشیربن کعب مکنی به ابوالقاسم و ملقب به زین الاسلام. از پارسایان و دانشمندان بزرگ دینی و در دوران خود پیشوای مردم خراسان بود. وی در نیشابور اقامت داشت و در همان شهر وفات یافت ( تولد376، وفات 465 هَ. ق. ). سلطان آلب ارسلان او را بسیار احترام و اکرام میکرد. از تألیفات اوست : 1- التیسیر فی التفسیر، خطی ، این کتاب را تفسیر کبیر نیز گویند. 2- لطائف الاشارات ، خطی ، جلد یکم این کتاب نیزدر تفسیر است. 3- الرسالة القشیریة، چاپی. ( طبقات السبکی و اعلام زرکلی چ 2 ج 4 ص 180 ). وی از مشایخ خطیب بغدادی و داماد شیخ ابوعلی دقاق بوده و علوم باطنی را از وی اخذ کرده است. دیگر از کتابهای وی کتاب الضعفاء، و المتروکین فی رواة الحدیث و کتاب لطائف الاشارات و کتاب مختصر المحصل و کتاب المنتخب فی الحدیث و کتاب المؤتلف و المختلف است. ( ریحانة الادب ج 3 ص 300 ). و رجوع به ابوالقاسم قشیری در همین لغت نامه شود.

معنی کلمه قشیری در فرهنگ فارسی

ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک از بزرگان صوفیه در قر. ۴ ه. ( و. ۳۷۶- ف. نیشابور ۴۶۵ ه ق . ) وی شیخ خراسان بود و در نیشابور اقامت داشت و مورد تکریم الب- ارسلان بود . اوراست : [الرساله القشریه ] در تصوف و تفسیر القر آن در تفسیر.
مسلم بن حجاج بن مسلم بن ورد بن کرشان حافظ نیشابوری مکنی به ابو الحسین یا ابوالحسن از بزرگان محدثان و حفاظ عامه است .

معنی کلمه قشیری در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قشیری (ابهام زدایی). قشیری ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوالحسین مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، از علمای بزرگ اهل سنت و صاحب صحیح مسلم• بلج بن بشر قشیری، فرمانده سپاه امویان در منطقه شمال آفریقا و اندلس• عبدالکریم قشیری نیشابوری، از اکابر دانشمندان، نویسندگان، شاعران و صوفیه قرن پنجم هجری
...

جملاتی از کاربرد کلمه قشیری

از میان این آثار رساله قشیریه اهمیت و شهرت بیشتری داشته‌است. اصل این کتاب به عربی است، اما یکی از شاگردان و مریدان قشیری به نام ابوعلی (حسن) بن احمد عثمانی این رساله را به فارسی برگرداند و اکنون ترجمه رساله قشیریه نیز در دست است.
آورده‌اند کی درآن وقت کی شیخ قدس اللّه روحه العزیز بنشابور بود استاد امام بوالقسم قشیری را پیغام فرستاد کی می‌شنوم کی تو در اوقاف تصرف می‌کنی. جواب داد کی اوقاف در دست ماست نه در دل ما. شیخ باز جواب داد کی ما را دست شما چون دل شما می‌باید.
نقلست که استاد ابوالقاسم قشیری گفت: ابوعثمان چنین بود که طاقت لذت ذکر نداشت خویشتن را از خلوت برون انداخت و بگریخت یکبار گفت: کلمهٔ لااله الاالله باید که ذاکر با علم خود بیامیزد هرچه در دلش آید از نیک و بد او بقوة و سلطنت این کلمه آنهمه را دور کند و بدین صمصام غیرت سر آن خیال برگیرد و رای اینهمه است حق تعالی و تقدس و گفت: هر آنکس که انس وی به معرفت وذکر خدای تعالی بود مرگ آن انس وی را ویران نکند بلکه چندان انس و راحت زیاده شود از انکه اسباب شوریده از میان برخیزد و محبت صرف بماند.
در آن وقت کی شیخ به نشابور بود پیرزنی حجرۀ داشت برزبَرِ خانقاهِ شیخ چنانک پیوسته شیخ را می‌دید، و مدام به مجلس ابوالقسم قشیری می‌رفتی و به مجلس شیخ نیامدی و استماع سخن او نکردی. اورا گفتند ای پیرزن آخر همه روز شیخ را می‌بینی و کرامات ظاهر او مشاهده می‌کنی و هرگز به مجلس او حاضر نمی‌شوی و به مجلس استاد امام می‌شوی پیرزن بدرد بگریست، گفت چگونه کنم، بدست من نیست،استاد امام را بمن نموده‌اند و شیخ را بمن نمی‌نمایند.
آورده‌اند کی شیخ ابوالقسم قشیری یک شب اندیشه کرد و گفت فردا به مجلس شوم و گویم کی شریعت چیست و طریقت چیست؟ تا جواب چه شنوم. دیگر روزبگاه به مجلس شیخ آمدم و بنشستم و شیخ در سخن آمد. پیش از آنک استاد امام سؤال کند شیخ گفت ای کسی کی می‌خواهی کی از شریعت و طریقت سؤال کنی، بدانک ما جملۀ علوم درین بیت آوردیم کی:
ابوالقاسم عبدالکریم بن هَوازِن قشیری (۹۸۶ - ۱۰۷۲) صوفی، فیلسوف و مفسّر عربی ایرانی در سدهٔ پنجم هجری، و از فیلسوفان مسلمان در سده چهارم و پنجم هجری قمری بود.
استاد ابوالقاسم قشیری رحمة اللّه علیه گوید: «المحبّةُ مَحْوُ الْمُحِبِّ بِصفاتِه و إثباتُ المحبوبِ بذاتِه.»
ابوالقاسم قشیری در رسالهٔ قشیریه در شرح زندگانی مشایخ اهل مصر گوید:
عبدالکریم بن هوازن قشیری ملقب به زین‌الاسلام در ماه ربیع‌الاول ۳۷۶ در استوا -ربع نیشابور- چشم به جهان گشود و در روز ۱۶ ربیع‌الثانی ۴۶۵ در نیشابور درگذشت.
اما اندر ایام ما شیخ ابوسعید و شیخ ابوالقاسم کُرَّکان و شیخ ابوالعباس شقانی رضی اللّه عنهم اندر وی سری داشته‌اند و به نزدیک ایشان بزرگ بود. اما استاد ابوالقاسم قشیری رضی اللّه عنه گوید که: «اگر وی یکی از ارباب معانی و حقیقت بُوَد به هجران ایشان مهجور نگردد و اگر مردود حق و مقبول خلق بود به قبول خلق مقبول نگردد؛ به حکم تسلیم وی را بدو بازگذاریم و بر قدر نشانی که در وی یافتیم از حق، وی را بزرگ داریم.»