فراخ حوصلگی

معنی کلمه فراخ حوصلگی در لغت نامه دهخدا

فراخ حوصلگی. [ ف َ ح َ / حُو ص ِ ل َ / ل ِ ] ( حامص مرکب ) شرافت و بزرگواری و نجابت. ( ناظم الاطباء ). || بردباری و وقار. ( آنندراج ). رجوع به فراخ حوصله شود.

معنی کلمه فراخ حوصلگی در فرهنگ عمید

باحوصله بودن، بردباری، وقار.

معنی کلمه فراخ حوصلگی در فرهنگ فارسی

۱ - با حوصله بودن بردباری ۲ - وقار . فراخ حوصله . ۱ - با حوصله بردبار ۲ - با وقار .

جملاتی از کاربرد کلمه فراخ حوصلگی

و چون کمال درین دین آمد دینهای دیگر منسوخ گشت که هر کجا آب آمد تیمم بخاک نتوان کرد. شرح داده‌ایم که در عهد دیگر انبیا گندم و آرد و خمیر میبایست خورد اکنون که نان پخته شد خوردن آنها منسوخ گشت بل که آن انبیا علیهم‌السلام فردا جمله رو بدر این دوکان نهند و نان هم از نانوای ما برند که «آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیمه ولافخر». و از فراخ حوصلگی و بلند همتی خواجه علیه‌السلام هنوز بدین نان و ناتوایی سیر نمیشود و سر فرو نمیآرد که میگوید: «انا سید ولد آدم و لافخر».