فراخ حوصله

معنی کلمه فراخ حوصله در لغت نامه دهخدا

فراخ حوصله. [ ف َ ح َ / حُو ص ِ ل َ / ل ِ] ( ص مرکب ) کنایت از بردبار و باوقار. ( آنندراج ).

معنی کلمه فراخ حوصله در فرهنگ عمید

بردبار، باوقار، باحوصله.

جملاتی از کاربرد کلمه فراخ حوصله

رادی که بخشش دل و جان ننگ نایدش بحر فراخ حوصله را تنگ نایدش
تویی که دولت تو آن فراخ حوصله است که هر دو کون به یک لقمه در دهان افکند
فتح فراخ حوصله را مملکت به کام امید چشم گرسنه را عیش در کنار
ز مهر میم تو وز جور جیم تو هستم فراخ حوصله چون جیم و تنگدل چون میم
اگر دلی چو خمت نیست سر به خشت مزن فراخ حوصله تاب شراب می‌آرد