عزوجل

معنی کلمه عزوجل در لغت نامه دهخدا

عز و جل. [ ع َزْ زَ وَ ج َل ل ] ( ع جمله فعلیه دعایی ) ( از: دو فعل عزّ + جل ) هر دو صیغه ماضی است بمعنی غالب شد و بزرگ شد. و این ماضی برای دوام است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). عزیز است وبزرگ و ارجمند. جمله ای است که عقیب نام خدای تعالی آرند : تا آنگه که بگویند که خدای عزوجل یکی است و بجز از وی خدای نیست. ( ترجمه تفسیر طبری ).
جهان بکام تو دارد خدای عزوجل
بودمساعد تو ذو الجلال و الاکرام.فرخی.خدای عزوجل از تنش بگرداناد
مکاره دو جهان و وساوس خناس.منوچهری.عالم را خاک کف پای تو کرده ست
عزوجل ایزد مهیمن مُتْعال.منوچهری.ایزد عزوجل مدت... بپایان آورد. ( تاریخ بیهقی ص 91 ). خدای عزوجل ایشان را ازبهر تأیید دولت خداوند مانده است. ( تاریخ بیهقی ص 332 ). و بر آن خدای عزوجل واقف است. ( تاریخ بیهقی ص 374 ).
گفتارشان بدان و بگفتار کار کن
تا از خدای عزوجل وحیت آورند.ناصرخسرو.گفتند این اسپ فرشته ای بود کی خدای عزوجل به صورت اسپی گماشت. ( فارسنامه ابن البلخی ص 74 ).
حفظ و عون خدای عزوجل
بر سر و تَنْش خود و خفتان باد.مسعودسعد.غمین نباشم ازیرا خدای عزوجل
دری نبندد تا دیگری بنگشاید.مسعودسعد.آنکه او را خدای عزوجل
داد علم علی و عدل عمر.مسعودسعد.کیست ماهی چیست دریا در مثل
تا بدان ماند خدا عزوجل.مولوی.قاضی به کشتنم فتوی داد و سلطان مصالح خویش اندر هلاک من همی بیند، بجز خدای عزوجل پناه نمی بینم. ( گلستان سعدی ). گفتم سپاس و منت خدای را عزوجل که از برکت درویشان محروم نماندم. ( گلستان ).
کریم عزوجل غیب دان و مطلع است
گرش به جهر بخوانی و گر به خفیه و راز.سعدی.بر خدای عزوجل توکل کرد. ( تاریخ قم ص 8 ).

معنی کلمه عزوجل در فرهنگ عمید

گرامی و بزرگ است. &delta، دربارۀ خداوند گفته می شود

معنی کلمه عزوجل در فرهنگ فارسی

( جمله فعلی ) گرامی است و بزرگ است : منت خدای را - عزوجل - که طاعتش موجب قربت است ٠
مرکب از دو فعل عز جل هر دو صیغه ماضی است بمعنی غالب شد و بزرگ شد و این ماضی برای دوام است عزیز است و بزرگ و ارجمند

جملاتی از کاربرد کلمه عزوجل

شاها خدای عزوجل یاور تو باد توفیق رهنما و خرد رهبر تو باد
منت بیمر خدای عزوجل را کانچه هوا خواه خلق بود همین است
جُرَیْری گوید از جنید شنیدم که مردی را همی گفت کی او ذکر معرفت میکرد کی اهل معرفت بخدای عزوجل بجایگاهی رسند کی بترک حرکات بگویند از باب برّ و تقرّب بخدای عزوجل. جنید گفت این قول گروهی باشد که بترک اعمال به گویند و این بنزدیک من منکر است و آنک دزدی کند و زنا کند نکو حال تر بنزدیک من از آنک این گوید و عارفان بخدای تعالی کارها از خدای تعالی فراگیرند و اندر آن رجوع بازو کنند و اگر من هزار سال بزیم از اعمال یک ذرّه کم نکنم مگر مرا از آن باز دارند.
و گفت: هرکه شاد شود به خدمت خدای عزوجل جمله اشیا، به خدمت او شاد شود و هرکه چشم روشن بود به خدای جمله اشیا به نظر کردن در او روشن شود.
از آن قبل که عسل را حلاوت لب توست خدای عزوجل در عسل نهاد شفی
هست ازو بند امل بگسستن به خدا عزوجل پیوستن
ابن بلخی گوید: «و مادر این کی‌رش دختر یکی بود از انبیاء بنی اسرائیل. مادر او را «اشین» گفتندی و برادر مادرش او را توریة آموخته بود و سخت دانا و عاقل بود و بیت‌المقدس را آبادان کرد به فرمان بهمن و هر چه از مال و چارپایان و اسباب بنی‌اسرائیل در خزانه و در دست کسان بخت‌النصر در خزانه بهمن مانده بود بایشان داد و بعضی از اهل تواریخ گفته‌اند کی در کتابی از آن پیغمبر بنی اسرائیل یافته‌اند که ایزد عزوجل وحی فرستاد بهمن را کی من ترا گزیدم… و این توفیق یافت و نام او در کتاب کوروش است».
خواجه نظام الملک در سیاست نامه گوید: «روزی معتصم به مجلس شراب برخاست و در حجره‌ای شد، زمانی بود، بیرون آمد و شرابی بخورد، باز برخاست و در حجره‌ای دیگر شد و باز بیرون آمد و شرابی بخورد و سه بار در سه حجره شد و در گرمابه شد و غسل بکرد و بر مصلی شد و دو رکعت نماز بکرد و به مجلس بازآمد و گفت قاضی یحیی را که دانی این چه نماز بود؟ گفت: نه. گفت: این نماز شکر نعمتی از نعمت هائی است که خدای عزوجل امروز مرا ارزانی داشت که این سه ساعت پرده بکارت از سه دختر برداشتم که هر سه دختر سه دشمن من بودند: یکی دختر ملک روم و یکی دختر بابک و یکی دختر مازیار گبر».
خجسته عید تو و روزهٔ توکرده قبول خدای عزوجل ذوالجلال والاکرام
و گفت: تقوی آن بود که ظاهر آلوده نکند به معاصیها، و باطن به فضول، و با خدای عزوجل بر مقام ایستاده بود.
خدای عزوجل چشم بد بگرداناد ز ملکت ای ملک مال بخش اعدا مال
جهان ندید و ندارد چو او دگر حوری خدای عزوجل درجنان مگر دارد